سرنی

پس رسول خدا (ص) در حمزه نگرست و او را بر آن صفت دید عظیم رنجور دل و غمگین خاطر گشت گفت: «رحمة اللَّه علیک کنت وصولا للرّحم فعولا للخیرات و لو لا حزن من بعدک علیک لسرنی ان ادعک حتّی تحشر من امراج شتّی».

الهی فیسرنی الوصول الیهم بحق نبی مرسل للهدایة

تو دیدی که از نیروی چند مرد سرنیمی از ما در آمد به گرد

اسرنییو ۱۸ کیلومترمربع مساحت و ۸۸ نفر جمعیت دارد.

در نیمه‌شب ۲۶ اوت سال ۱۹۹۰ استیوی ری که به‌همراه اریک کلپتن، بادی گای، رابرت کری و برادرش جیمی وان برای اجرای کنسرتی به یکی از شهرهای ایالت ویسکانسین رفته‌بود سوار بر هلیکوپتر شد تا سریع‌تر به محل اجرای بعدی در شهر شیکاگو، ایلینوی برسد. هلیکوپتر مدت کوتاهی پس از آن‌که از زمین برخاست، سقوط کرد و همهٔ سرنیشنان آن کشته‌شدند. استیوی ری وان در زمان مرگ ۳۵ ساله بود.

آماندا سرنی در ۲۶ ژوئن ۱۹۹۱ در پیتسبورگ، پنسیلوانیا متولد شد، اما در فلوریدای جنوبی بزرگ شده‌است.[نیازمند منبع]

الف) سرنیزه‌های پهن و مشابه برگ درخت.

چو مرغی شده مرگ پرش خدنگ ز سرنیزه منقارش و خشت چنگ

آن‌که گفتی، محوِ قرآن را همی باید نمود عن‌قریب این گفته با سرنیزه مقرون می‌کند!

اکواویوا دلسرنیا ۱۳٫۷ کیلومترمربع مساحت و ۴۶۴ نفر جمعیت دارد و ۷۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.

سرنیزه سازد زدل تکیه جای لب تیغ گردد زجان بوسه خواه

اگر فلک سپر حشمتت کشد در روی نیارد آتش سرنیزه بر هوا کردن

بس‌سر سرکش که‌ به‌ سرنیزه رفت بس‌ دل ریمن که ز سرنیزه خست

بگرد سراندیب خرگاه زد ز ماهی سرنیزه بر ماه زد

از سنگ برای استفاده در طیف وسیعی از ابزارهای مختلفی در طول تاریخ از جمله سر پرتابه‌ها، سرنیزهٔ سنگی و آسیاب سنگی استفاده شده‌است. ابزارهای سنگی ممکن است از سنگ ساییده شده، تراشه سنگی یا «سنگ لپه» (پریده) ساخته شده باشند و فردی که ابزاری را با به‌کارگیری سنگ لپه‌ها (تیغه‌های سنگی) ایجاد می‌کند، به عنوان یک «سنگ‌پیرا» شناخته می‌شود).

با سرنیزه‌اش و دستش که با کوشش قدرتمند شده است؛

به هر ترتیبی که هست، کاساندرا از این اتفاق جان سالم به در می‌برد و به همراه سرنیزه‌ای که به او ارث رسیده فرار می‌کند و برای آنکه اسپارت‌ها او را نیابند بر قایقی، به همراه عقابی که او را دنبال می‌کند، از اسپارت فاصله می‌گیرد. کمی بعد یک طوفان باعث می‌شود تا قایق نامطمئن کاساندرا بشکند و هنگامی که او چشم باز می‌کند خود را بر سواحل کیفالونیا می‌بیند. در آنجا شخصی به نام مارکوس او را می‌یابد و زیر بال و پر خویش می‌گیرد و در ازایش از او می‌خواهد تا کارهایش را انجام دهد.

همره سرنیزه بباید دو چیز مغز حکیم و دل یزدان‌پرست