سرم دست
معنی کلمه سرم دست در فرهنگ معین
معنی کلمه سرم دست در فرهنگ عمید
معنی کلمه سرم دست در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سرم دست در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سرم دست
از سرم دست عنایت در حوادث بر مدار ای ز تو اهل هنر دائم عنایت یافته
چه درد سرکه نیاورد با سرم دستار؟ چه کفشها که من از بهر پیرهن بخورم
امیدم تو بودی نهفتی چو چهر که دیگر کشد بر سرم دست مهر؟
صبح چو از خواب درآمد سرم دست خودم بود در آغوش تنگ
ز جوش مغز، مو بر فرقم آتش زیر پا دارد همان بهتر که ناصح بر سرم دستار نگذارد
چه آتش بود عشق افکند در خرمن مرا صائب؟ که جوش مغز هر دم از سرم دستار می گیرد
ز جوش مغز هردم از سرم دستار میافتد کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار میافتد
ز لطف خود بسرم دست اگر فرود آرد چو خوی زهر بن مویم هزار جان بچکد
از کلاهم گل کند برگ خزان و نوبهار بر سرم دست مروت شاخ رعنا می شود
به تن لباس درم ز آرزوی عریانی که بند پاست درین راه بر سرم دستار