سرشب. [ س َ رِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، ق مرکب ) کنایه از اول شب. ( آنندراج ) : تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ). سرشب. [ س َ ش َ ] ( اِ )شاهین و آن جانوری است شکاری. ( برهان ) : پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.سنایی.نه بیش از کلنگ است سرشب بزور که سیلی زنانش رساند به گور.امیرخسرو.
بد بد است ار چه نیکدان باشد سگ سگ است ارچه سرشبان باشد
وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد سلوان مومیکا از سال ۲۰۱۹ با سرویس جاسوسی اسرائیل در ارتباط بوده و او به دستور سرشبکه خود برای منحرف کردن جامعه اسلام از حمله نظامیان اسرائیل به جنین ، قرآن را آتش زد