سرشب

معنی کلمه سرشب در لغت نامه دهخدا

سرشب. [ س َ رِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، ق مرکب ) کنایه از اول شب. ( آنندراج ) :
تا به کی از سرشب تا به سحر نالیدن
چند خوناب دل و لخت جگر خائیدن.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
سرشب. [ س َ ش َ ] ( اِ )شاهین و آن جانوری است شکاری. ( برهان ) :
پیوسته همی گوید آن سرشب تشنه
بی آب ملک صبر دهد مر عطشان را.سنایی.نه بیش از کلنگ است سرشب بزور
که سیلی زنانش رساند به گور.امیرخسرو.

معنی کلمه سرشب در فرهنگ فارسی

کنایه از اول شب .
شاهین و آن جانوری است شکاری

جملاتی از کاربرد کلمه سرشب

نگفتم که فرمان بریدش همه دلیران که او سرشبان رمه
بپذرفت بدبخت را سرشبان همی داشت با رنج روز و شبان
بدو سرشبان گفت کای شهریار ز گیتی من آیم بدین مرغزار
من در آن سرشب داشتم رانندگی می‌کردم.
بد بد است ار چه نیک‌دان باشد سگ سگ است ارچه سرشبان باشد
وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد سلوان مومیکا از سال ۲۰۱۹ با سرویس جاسوسی اسرائیل در ارتباط بوده و او به دستور سرشبکه خود برای منحرف کردن جامعه اسلام از حمله نظامیان اسرائیل به جنین ، قرآن را آتش زد
خواب نوشین سحر لقمهٔ چرب سرشب دعوی عشق خدا اینت عجب اینت عجب
مگر از پرتو این سرشب خود روز کنم چاره ساز بدفع غم جان سوز کنم
سرشب چون شدی از اشک دلسوز ستاره می شمردی تا دم روز
آن نوجوان کجاست که پیرانه سرشبی مستم ببر بگیرد و بازم جوان کند
بیامد به بالین او سرشبان که پدرام باد از تو روز و شبان
او می برآورد سرشب رابه دست روز از دامن خزان به گریبان نوبهار