سردرد
معنی کلمه سردرد در فرهنگ عمید
معنی کلمه سردرد در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سردرد در دانشنامه آزاد فارسی
درد درون جمجمه. بیشتر سردردها به سبب استرسیا فشارهای عصبی ایجاد می شوند. سردرد گاه نشانۀ بیماری مغزی یا بیماری های عمومی، ازجمله تب، است. در ۱۹۹۶، مرکز اروپایی سردرداعلام کرد که سردرد مزمن روزانه ممکن است براثر سوء مصرف مسکن ها ایجاد شود. مصرف روزانۀ مسکن ها ممکن است خود عامل سردرد باشد. (← میگرن)
معنی کلمه سردرد در دانشنامه اسلامی
هر گونه درد کاسه سر را سردرد گویند.
کاربرد سردرد در فقه
از آن به مناسبت در باب حج نام بردهاند.
از محرمات احرام برای مرد، پوشاندن سر است؛ لیکن بستن سر با دستمال و مانند آن به جهت سردرد اشکال ندارد؛ البته برخی، در این فرض کفاره را واجب دانستهاند.
معنی کلمه سردرد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سردرد
ز دل برمیکشید آه از سردرد چنین تا بر کنار نیل جا کرد
عوارض غیرشایع: استوماتیت، سردرد، وزوز گوش
آن را که نظر به احوال او از عالم عزت فَاِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعا.. بود از درد هستی خود همیشه در گداز بود و آن را که نظر بدو از عالم وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ من حَبْلِ الْوَریدْ.. بود هم از خجلت وجود خود در گداز بود تا آنگاه که خورشید جمال از افق جلال طالع شود قوت باصرهی او را به خود مضئی کند و قوت سامعهی او را به خود قوی کند بی یَسْمَعُ و بی یُبصِرُ بی اویی او به عالم محبوب ناظر شود و بیخودی خود بر در سرادق عز او حاضر شود. حاصل؛ چون حصولش در عالم بیعیبی بود بلکه او مستغرق شواهد غیبی بود پس خجلت و گداز را و سردرد و ناز را نسبت بدو نتوان کرد زیرا که اگرچه زنده بود اما بی جان بود قصه چه کنم این نماید اما آن بود:
هر دل که تمام از سردردی برخاست هستیش ز پیش همچو گردی برخاست
گشتم همه اطراف گلستان زسردرد جز بلبل شوریده همه آواز ندیدم
به فکر بی کسی خود فتاده بودم دوش که داشتم ز سردرد تا سحر فریاد
از سردرد چو بر حال سخن گریه کنم خون شود گوهر معنی همه در کان سخن