سرایی
معنی کلمه سرایی در فرهنگ معین
معنی کلمه سرایی در فرهنگ فارسی
گروهی از پیادگان بوده اند که از هر ولایتی آمده بودند و ایشانرا سپاهسالاری باشد جداگانه که تیمار ایشان دارد و ایشان هر قومی بسلاح ولایت خویش کار کنند
معنی کلمه سرایی در دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان جیگران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۸ نفر ( ۲۴خانوار ) بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه سرایی
میکند بر در گل شعرسرایی بلبل بلبلا چند درآیی ز سر شعر دری؟
کاوانا یا تمرکز برای ادای نماز لازم است. خط اول دعای شماع اسراییل و بند اول نوزده بند امیدا اگر بی کاوانا ادا شود باطل است.
یکی طشت خاکسترش بیخبر فرو ریختند از سرایی به سر
جهان،همچو مکتب سرایی بود به هر مکتبی رهنمایی بود
جدا از بازتاب خارجی در داخل ایران نیز واکنشهای متعددی نسبت به این مسئله ابراز شد. چندی پس از اظهارات احمدینژاد، محمد خاتمی، رئیسجمهوری سابق ایران، در مصاحبهای با روزنامه فایننشال تایمز ضمن تأیید واقعیت هلوکاست، همزیستی اسراییل و فلسطین را قابل قبول دانست.
چنین تا به آباد جایی رسید به هامون به نزد سرایی رسید
در ۲۲ مارس ۲۰۰۴ شیخ احمد یاسین رهبر معنوی و معلول حماس با شلیک سه موشک از هلیکوپترهای اسراییلی هنگامیکه از نماز صبح بازمیگشت توسط اسراییل در نواد غزه ترور شد. جمعی دیگر از اطرافیان وی نیز در این عملیات کشته و مجروح شدند.
بویی نرسید به مشامت ز حقیقت همچون سگ دیوانه به هر گرد سرایی
سر آبی فلک عشوه گرم جلوه نداد کان سر آب در آخر بسرایی نکشید
و حتی برخی این افراد به استناد برخی احادیث، نقل اسراییلیات را جایز میدانستهاند.
تلاش میکرد که لرد را با چندین ترانهنویس و تهیهکننده آشنا کند تا به او در تولید آثارش کمک کنند. در نهایت، او لرد را در دسامبر ۲۰۱۱، هنگامی که در ۱۵ سالگی قرار داشت، به همراه جوئل لیتل هماهنگ کرد. لیتل تحت تأثیر توانایی اجراهای آوازی و ترانهسرایی لرد قرار گرفت و بر اساس اشعار لرد، ترانههایی را همراه با ساختار موسیقاییاش ساخت.
او اولین پادشاه اسراییل بود که از سال ۱۱۷۰ تا ۱۱۶۸ قبل از میلاد اولین تجربه دولت_پادشاه قوم بنی اسرائیل است.
از بس که ملایک به تماشای تو جمعند اندیشه نگنجد به سرایی که تو باشی
نیایشسرایی اصطلاحی است که برای مناجات همگانی سنتی کلیساها و دیگر مکانها بهکار میرود.
هر سبزه ای در این باغ آشفته ای است بی خود هر خار این گلستان کلک سخن سرایی است
چیست چندین غزلسرایی تو وز مژه خون دل گشایی تو
یافتم پردهسرایی که خداوند مرا داد شاهی که بلند اختر و کشور گیرست