سراینده. [ س َ ی َ دَ / دِ ] ( نف ،اِ ) نغمه کننده. ( غیاث ). خواننده. مغنی : سراینده باش و فزاینده باش شب و روز با رامش و خنده باش.فردوسی.یکی گنج ویژه به درویش داد سراینده را جامه خویش داد.فردوسی.چو در سبز کله خوش آواز راوی سراینده بلبل ز شاخ صنوبر.ناصرخسرو.من که سراینده این نوگلم باغ تو را نغمه سرا بلبلم.نظامی. || راوی. ( شرفنامه ). || مبلغ. رسول. پیغامگزار : نگه کن که در نامه آفرین چه گوید سراینده پاک دین.ابوشکور بلخی.کنون ای سراینده فرتوت مرد سوی راه اشکانیان بازگرد.فردوسی.سخن چون برابر شود با خِرد روان سراینده رامش برد.فردوسی.به گفتار دهقان کنون بازگرد بگو تا چه گوید سراینده مرد.فردوسی. || خبردهنده. سخن گوینده : چو بشنید سیندخت از او گشت باز بر دختر آمد سراینده راز.فردوسی.کنون آن سراینده خاموش گشت مرا نیز گفتن فراموش گشت.نظامی.سراینده چنین افکند بنیاد که چون در عشق شیرین مرد فرهاد.نظامی.سراینده استاد را روز درس ز تعلیم او در دل افتاد ترس.نظامی.سراینده خود می نگردد خموش ولیکن نه هر وقت باز است گوش.سعدی. || مداح. سپاسگر. ثناگو : به پوزش بگفتند ما بنده ایم هم از مهربانی سراینده ایم.فردوسی.همی گفت هر کس که ما بنده ایم سخن بشنویم و سراینده ایم.فرخی.
معنی کلمه سراینده در فرهنگ معین
(سَ یا سُ یَ دَ یا دِ ) (ص فا. ) سرودگوی ، نغمه پرداز.
معنی کلمه سراینده در فرهنگ عمید
۱. شاعر. ۲. سرود گوی. ۳. سرودخوان: من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱: ۱۹ ). ۴. گوینده.
در سال 1365 مجموعه «سیری در غزلیات یغما» در دانشگاه فردوسی مشهد به چاپ رسید که بجز چند غزل و مثنوی، چیزی فراتر از غزلیات قبلی نبود؛ مضاف بر اینکه بسیاری از غزلهای کتاب قبلی را نیز نداشت، غلطها بگونهای دیگر تکرار شد و بسیاری از ابیات بنا بر صلاحدید دوستان شاعر، ناشر، ترس خود سراینده و بعضی ملاحظات دیگر، دچار اصلاح و تعدیل گردید.
ابوحفص را نخستین شاعر پارسیگوی دانستهاند، ولی با توجه به این که تذکرهها و کتابهای تاریخ از شاعران دیگری نام بردهاند، که پیش از او میزیستهاند، بعید مینماید، که او نخستین سرایندهٔ شعر دری باشد. برخی فرهنگنویسان، چون نویسنده فرهنگ جهانگیری، او را با ابوحفص دیگری که فرهنگنویس بودهاست، اشتباه گرفتهاند.
سر و دست و پای و دل و مغز و هوش زبانی سراینده و چشم و گوش
سراینده راز بسیار دان بر سام برتافت آنگه عنان
سرایندهٔ ترک با چشم تنگ فروهشته گیسو به گیسوی چنگ
باباکوهی سراینده نبوده و هرگز سروده ای نگفته و دیوانی که به او نسبت دادهاند، از آن صوفی دیگری است که گویا در سده نهم و دهم هجری میزیسته و گاهی کوهی و زمانی انسان تخلص میکرده و نباید او را با ابن باکویه که از پیرسالاران بزرگ سده پنجم بوده، اشتباه کرد زیرا افزون بر این که سرودههای دیوان باباکوهی از دید سبک و انشاء مناسب با آثار سرایندگان سده نهم ودهم است، برخی مضامین و حتی پارهای از غزلیات حافظ را اقتباس و استقبال کردهاست.
مطالعه در زندگی و شعر ادیبان قبل از خودش، از وی استادی چیرهدست و سرایندهای ماهر ساخت، به طوری که در متون، همیشه لقب «استاد» در کنار نامش مشاهده میشود.
به نیکی سراینده را یاد کرد شد آزاد و از تیغش آزاد کرد
ابوالقاسم فردوسی توسی (۳۲۹ – ۴۱۶ هجری قمری برابر با ۳۱۹–۴۰۳ هجری خورشیدی) شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگترین چکامهسرای پارسیگو دانستهاند که از آوازهٔ جهانی برخوردار است. وی را حکیم سخن و حکیم توس نیز گویند.
یکی گنج ویژه به درویش داد سراینده را جامهٔ خویش داد
وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست دادهاند و کوتاه یا بلند میشوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایهگذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویر سازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده میشود.
سراینده دهقان موبدنژاد ز سام و دلیران چنین کرد یاد
مردم بومی و شاعران کلاسیک برای نوشتههای ادبی و منظومههای گورانی که به وزن هجایی سروده شدهاند، همواره از لغت یا لسان یا لفظِ «کُردی» استفاده کردهاند و آن را بخشی از ادبیات کُردی دانستهاند. بخشی از قدیمیترین آثار مکتوب در ادبیات گورانی سرودههای دینی یارسان هستند که به گویش گورانی سروده شدهاند. اشعار حماسی همچون شاهنامه کردی از آثاریست که به گورانی (یا هورامی) سروده شدهاست. همچنین بخش زیادی از ادبیات گورانی را منظومههای بلند تشکیل میدهند که عمدتاً مضمونی عاشقانه یا حماسی دارند و سرایندهٔ برخی از آنها، مانند برزونامه (متفاوت است با برزونامه فارسی) ناشناخته ماندهاست.
سماع خوش و مطربِ تازهروی سرایندهیی نغز پاکیزهگوی
سراینده را بسته گشتی سخن کزان سکّه نو بود نقشِ کهن
افسر مدتی ریاست انجمن ادبی ایران را بر عهده داشت که خود از نخستین اعضای مؤثرش بود و تا زمانی که زنده بود، جلسات انجمن ادبی به مدت هفده سال در منزل شخصیاش برگزار میشد. کلیات اشعار افسر شامل ۴ هزار بیت به کوشش عبدالرحمان پارسا در ۱۳۲۱ چاپ شد. محمدتقی بهار دربارهٔ او چنین سروده است: «قطعههای افسر از روی یقین – هست طرز قطعهٔ ابن یمین – لیک محدود است این» او سرایندهٔ سرود شاهنشاهی ایران است.