سر بردن. [ س َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بسر بردن. ( آنندراج ). طی کردن. گذراندن. انجام دادن : بسر برده یک ماه سام دلیر ابا زال و با رستم شیرگیر.فردوسی.همه شب به باده تهمتن به می بسر برد دستان فرخنده پی.( کک کوهزاد ).اگر بدست پادشاه کامکار و کاردان محتشم افتد بوجه نیکو بسر برد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386 ). - سر در جیب بردن ؛ غروب کردن. رجوع به سر شود.
معنی کلمه سر بردن در فرهنگ معین
( ~ . بُ دَ ) (مص ل . ) مجازاً، تند رفتن .
معنی کلمه سر بردن در فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) حمل کردن سر بریده . ۲ - ( مصدر ) تند رفتن . بسر بردن طی کردن گذراندن انجام دادن . یا کنایه از مراقبه .
معنی کلمه سر بردن در ویکی واژه
مجازاً، تند رفتن.
جملاتی از کاربرد کلمه سر بردن
باسب همت عالی توانی ره بسر بردن گر آید در رکاب جهد پای اقتدار تو
مدان کار کمی با زحمت هستی بسر بردن ز خود نگذشتن اینجا همت مردانهای دارد
به هر واماندگی زین بیشتر طاقت چه میباشد که باید همچو شمعم تا عدم خود را بسر بردن
کاراپتیان نماینده ارمنستان در بازیهای المپیک تابستانی ۲۰۱۶ در وزن ۸۵ کیلوگرم مردان بود در حرکت یکضرب وزنه ۱۷۴ کیلوگرم را بالای سر برد. اما در حرکت دو ضرب در هنگام بالای سر بردن وزنه ۱۹۵ کیلوگرم دچار شکستگی آرنج دست چپ شد و از رقابتها حذف شد.
علیقلیخان یک سال در زندان ظلالسلطان بهسر برد و خانوادهً آنها تا زمان ارتباط گرفتن علیقلیخان با اتابک، در انزواء بهسر بردند. سپس برادرش اسفندیارخان سردار اسعد اول، ایلخانی بختیاری و علیقلیخان نیز فرماندهً فوج سوار در تهران شد. ولی حقیقت این بود که شاه برای جلوگیری از طغیان سران ایلخانی، علیقلیخان را بهعنوان گروگان در تهران نگاه داشت.
چو سنگ افسرده اندر بی نیازی به سر بردند عمر خود به بازی
به پای خم چه ضرورست دردسر بردن؟ مرا که آب ز تلخی شراب گردیده است
چو جغد ای طایر قدسی نشاید بسر بردن در این ویرانه گلخن
بگفتا قاسم و عباس و عون و جعفر چون شد بگفت از دادن سرها بسر بردند سامان را
الهی این سُوز امروز ما درد آمیز است، نه طاقت بسر بردن و نه جای گُریز است، این چه تیغ است که جنین تیز است، نه جای آرام و نه روی پرهیز است.
حضور در این تورنمنت برای ابراهیم قاسمپور و تیم خوزستان، بسیار بسیار موفقیتآمیز بود … آنها پس از انجام چند مسابقه دلپذیر، به فینال تورنمنت راه یافتند و در مسابقه پایانی نیز مقابل تیم جوانان کره جنوبی، موفق عمل کردند و با شایستگی جام قهرمانی را بالای سر بردند و این در شرایطی بود که تیم ملی جوانان ایران، در این رقابتها حاضر بود اما ناباورانه از دور مسابقات حذف شد … بازیهای بیاد ماندنی و بسیار درخشان ابراهیم قاسمپور سبب شد تا به یکباره نظر مربی تیم ملی جوانان استاد " حشمت مهاجرانی " به سوی وی جلب شود؛ بنابراین به اردوی تیم ملی جوانان دعوت شد تا همراه آنها به کویت، میزبان هفدهمین دوره مسابقات جوانان آسیا، اعزام گردد و با جام قهرمانی به ایران بازگردد.
میگوید: الهی این سوز ما امروز درد آمیزست، نه طاقت بسر بردن نه جای گریز است. الهی این چه تیغ است که چنین تیزست؟ نه جای آرام و نه روی پرهیزست! الهی هر کس بر چیزی و من ندانم بر چهام؟! بیمم آنست که کی پدید آید که من کیم! الهی کان حسرت است این تن من، مایه درد و غم است این دل من، مینیارم گفت کین همه چرا بهره من، نه دست رسد مرا بر معدن چاره من.
الهی! این سوز ما امروز درد آمیز است، نه طاقت بسر بردن و نه جای گریز است.