سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) سر بلند کردن. پاسخ گفتن کسی را. اقماح. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) : جرجیس سر برداشت و گفت تو دانایی که من... ( قصص الانبیاء ص 191 ). || بیدار شدن : از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بدرگاه خداوند یگانه بگذارد. ( سعدی ). || بهوش آمدن : همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی.سعدی.
معنی کلمه سر برداشتن در فرهنگ معین
( ~ . بَ تَ )(مص ل . ) قیام کردن ، شورش کردن .
معنی کلمه سر برداشتن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بلند کردن سر ( از بالش و غیره ) . ۲ - قیام کردن ضد کسی برخاستن شورش کردن . سربلند کردن پاسخ گفتن کسی را اقماح یا بیدار شدن یا طلوع کردن . سربر آوردن، سربلندکردن، قیام کردن، شورش کردن
معنی کلمه سر برداشتن در ویکی واژه
قیام کردن، شورش کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه سر برداشتن
شکوهٔ اسباب تا کی زندگانی مفت نیست تا سری داریم باید درد سر برداشتن
دانشآموزان در بسیاری از مدارس با حاضر نشدن سر کلاسهای درس، شعار خواندن در حیاط مدارس، پاره کردن عکس خمینی از روی کتابهای درسی، آتش زدن و از سر برداشتن مقنعهها از اعتصابات سراسری حمایت کردند.
صیحهٔ واسیّداه افراشتند معجر صغرا ز سر برداشتند
سایهٔ مو نیز میچربد بر آثار نفس اینقدر گردن نمیارزد به سر برداشتن
آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن میکشد مژگان دو صف از یک نظر برداشتن
در خیزش ۱۴۰۱ ایران شماری از زنان ایرانی، در حرکتی نمادین در اعتراض به مرگ ژینا امینی پس بازداشت توسط گشت حجاب اجباری موهای خود را کوتاه کردند و برخی از بازیگران سینما و تلویزیون حجاب از سر برداشتند و برخی به کمپین گیسوبران پیوستند. آبان عسگری نیز با کشف حجاب و بریدن موهایش در اعتراضات شرکت کرد.
شماری از زنان ایرانی در اعتراض به جانباختن مهسا امینی در حرکتی نمادین، با ابراز خشم و سوگ، موهای خود را قیچی کردند. آیین گیسوبران از رسوم دیرینه ایرانیان باستان است. کارزار آتشزدن روسری به عنوان نماد حجاب به نشانه مخالفت با حجاب اجباری در اعتراضات پس از کشتهشدن مهسا امینی رخ داد. این حرکت نمادین با واکنشها بسیاری مواجه شده است. شمار بسیاری از زنان در اعتراضات روسری از سر برداشتند و برخی روسری خود را آتش زدند.
چشم تا واکردهایم از خویش بیرون رفتهایم شعلهٔ ما را قدم برده است سر برداشتن
کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن همچو خورشید آتشی باید به سر برداشتن
مرا از خاک سر برداشتن زان خوش نمی آید که هر چیزی که بالا می رود رو بر زمین دارد
دانه را بیدل ز فیض سجدهریزیهای عجز نیست بی نشو و نما از خاک سر برداشتن
تا به کی چون شمع باید تاج زر برداشتن چند بهر آبرو آتش بهسر برداشتن
نیست ممکن پیش ابروی تو سر برداشتن بیخودیهای دگر دارد شراب ناب تیغ