سدره نشین
معنی کلمه سدره نشین در فرهنگ عمید
معنی کلمه سدره نشین در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سدره نشین در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سدره نشین
جبرئیلم نه من و نه تو رسولی اما رخت بر تخت گه سدره نشینان برمت
سدره نشینان سوی او پر زدند عرشروان نیز همین در زدند
این جا هوای هاویه بیرون کنی ز سر آن جا هوای سدره نشینان هوای تست
سدره نشینی کند، باز چو آید زوال مرغ همایون دل، از پر و پیکان عشق
برو که سدره نشینان از آن گروه نباشند که در برازخِ دنیا بمانده اند معّطل
تو شاهباز سفیدی و در شکار مراد همای سدره نشین همتت شکار کند
همای سدره نشین باز آید از پندار به خواریند حسودان تو ولی نازند
همای روح که دارد و رای سدره نشین کبوتریست که از برج همّت تو پریدست
از برون چون مگس آلوده بشهد هوسیم وز درون با ملک سدره نشین همنفسیم
آخر ای شاهباز سدره نشین طایر جان ما نرست از تو