سخت جان

معنی کلمه سخت جان در لغت نامه دهخدا

سخت جان. [ س َ ] ( ص مرکب ) سنگدل و بیرحم. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( مجموعه مترادفات ص 74 ) :
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.نظامی.|| سختی کش. ( مجموعه مترادفات ص 209 ). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید.

معنی کلمه سخت جان در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - پُرطاقت . ۲ - خسیس .

معنی کلمه سخت جان در فرهنگ عمید

۱. آن که به سختی جان بدهد، جان سخت.
۲. [قدیمی، مجاز] کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] خسیس و ممسک.

معنی کلمه سخت جان در فرهنگ فارسی

۱ - آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد . ۲ - بیرحم سنگدل.

معنی کلمه سخت جان در ویکی واژه

پُرطاقت.
خسیس.

جملاتی از کاربرد کلمه سخت جان

با این همه غصه سخت جانی دارد این دیده که از سرشک خون می‌نشود
تقریباً ۸۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ مهاجر یونانی و ارمنی برای فرار از آتش به آب زدند. آن‌ها مجبور شدند در شرایط سخت نزدیک به دو هفته در آنجا بمانند. سربازان و غیرنظامیان ترکیه‌ای پیش از رخداد آتش‌سوزی دست به کشتار و خشونت‌های بسیاری علیه مردم یونانی و ارمنی در شهر زده بودند. زنان بسیاری مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. پس از آن صدها هزار مرد یونانی و ارمنی (برآوردها میان ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۲۵۰٬۰۰۰ نفر متفاوت است) به مناطق داخلی آناتولی تبعید شدند و بیشتر آن‌ها در شرایط سخت جان خود را از دست دادند.
وه که چنین سخت جان و سنگدل الحق کس چو من و تو بروزگار نزاید
وادی مجنون ندارد سخت جانی همچو من سنگ طفلان پنبه داغ من دیوانه است
سخت جانی بسکه از پهلوی ما اندوخته کار جوشن می کند بر پیکر ما پیرهن
سیم بخشی تنک چشم و سخت جانی سنگدل باد پائی گرم خیز و قلعه گیری تا جور
رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
شب فراق من سخت جان سوخته دل را سهیل طلعت آن مه ستاره سحر آمد
گوید کمال سخت جان هست از سگان کوی من بشکست باز آن سنگدل قدر سگان کوی خود
سست عزما که طالب جاه است سخت جانا که آدمی زادست
تیغش ز سخت جانی من کند اگر شود لوح مزار خویش ز سنگ فسان کنم