سجد

معنی کلمه سجد در لغت نامه دهخدا

سجد. [ س ُج ْ ج َ ] ( ع ص ) ج ِ ساجد. و منه قوله تعالی : و ادخلوا الباب سُجَّداً؛ ای رکعاً. ( قرآن 58/2 ). ( منتهی الارب ). رجوع به ساجد شود.
سجد. [ س َ ج َ ] ( اِ ) سرمای سخت. ( برهان ) ( رشیدی ) ( شرفنامه ) ( آنندراج ). رجوع به شجد و شجانیدن و سجاییدن و سجانیدن شود.

معنی کلمه سجد در فرهنگ معین

(سَ جَ ) (اِ. ) سرمای سخت .

معنی کلمه سجد در فرهنگ عمید

= سجام

معنی کلمه سجد در فرهنگ فارسی

( اسم ) سرمای سخت .
سرمای سخت

معنی کلمه سجد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَجَدَ: سجده کرد (سجود یا سجده به معنای به رو بر زمین افتادن و پیشانی و یا چانه را بر زمین نهادن است )
تکرار در قرآن: ۹۲(بار)

معنی کلمه سجد در ویکی واژه

سرمای سخت.

جملاتی از کاربرد کلمه سجد

از شرم رای روشن او هر شب آفتاب چون سایه سجده پس دیوار می‌کند
در سجده نکردنش چه گوئی؟ مجبور بده‌ست یا مخیر؟
گر نسیم خلق تو بر خاک تبت بگذرد ناف آهو سجده آرد پیش خاک اصفهان
هر روز بر امید جمالت هزار بار سجده‌کنم به‌ پیش سریر و سرای تو
آفتاب فلکت سجده فروغی نکند تا شبی سجدهٔ آن ماه منور نکنی
آب‌انبار وزیر مربوط به سدهٔ ۱۲ ه.ق است و در یزد، خیابان مسجد جامع کبیر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۵۷ با شمارهٔ ثبت ۱۶۱۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
در مسجد جامع آشاغی‌خلج یک هیئت مذهبی وجود دارد.
گلستان گردد کنون چون سجده گاه چینیان تاج گل گردد همی چون تاج شاه چینیان
پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست سهوست سجده ای که نه بر خاک پای توست
میسر در آن، دیدن پادشاه که باشد ز مسجد سوی قبله راه
شما را چون شفیعیست و مرا نیست ز من این سجده کردن پس روا نیست