ستمگری

معنی کلمه ستمگری در لغت نامه دهخدا

ستمگری. [ س ِ ت َ گ َ ] ( حامص مرکب ) کار ستمگر. عمل ستمگر :
ستمگران را چون جایگه چنین باشد
ستمگری نکند مردم لبیب و فهیم.سوزنی.معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب وستمگری آموخت.سعدی.وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند.حافظ.به زلف گوی که آیین سرکشی بگذار
به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن.حافظ.

معنی کلمه ستمگری در فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ظلم .

معنی کلمه ستمگری در فرهنگ عمید

عمل ستمگر، ظلم و تعدی.

معنی کلمه ستمگری در فرهنگ فارسی

عمل ستمگر ظلم تعدی .

معنی کلمه ستمگری در ویکی واژه

ظلم.

جملاتی از کاربرد کلمه ستمگری

به خون خویش محال است سرخ رو نشود ستمگری که ترا تیغ بر کمر بسته است
آه ازین ناز و دلبری که تراست وین جفا و ستمگری که تراست
ز چشم شور مکافات مزد خواهد یافت ستمگری که نمک در شراب‌ها انداخت
من چو کمینه بنده‌ام خاک شوم ستم کشم تو ملکی و زیبدت سرکشی و ستمگری
بگرفت سیل عهد تو سهل و جبل چنانک بر زر و سیم خویش ببخشش ستمگری
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
رایس در ادامه بلاروس، برمه، کوبا، ایران، کره شمالی و زیمبابوه را به عنوان نمونه ای از پایگاه‌های ستمگری قلمداد کرد.
دیگران چنین حدس زده‌اند که ستمگری گیلگمش مربوط با سازندهٔ دیوارهایِ اوروک بودنِ وی است. در بین‌النهرین باستان، پروژه‌هایی چون ساختن راه‌آب‌ها، ساختمان‌ها و دیوارهای شهر از طریق کار عمومی انجام می‌گرفته‌است. نیروی کاری را شهروندان فرا خوانده شده، تشکیل می‌دادند. از اشاره‌ها در جاهای دیگر از جمله در شعر آترام-هاسیس متوجه می‌شویم که رژیم چنین کارِ سازمان‌دهی شده‌ای تا مرز سبعیت بوده‌است.
آن شوخ که داد دلبری داد در فن ستمگریست استاد
به زلف گوی که آیین دلبری بگذار به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن
تا در سرم ای رشک پری چشم بود از چشم توام ستمگری چشم بود
بنابراین به عقیدهٔ کنفوسیوس حکومت خوب باید با اصلاح و پالایش نام‌ها و تعریف دانش واژه‌ها آغاز کند، طوری که تفاوت بین درست و نادرست، عدالت و ستمگری مشخص باشد، در غیر این صورت «وقتی زبان آشفته گردد» همه چیز دچار آفت می‌شود و «وقتی واژه‌ها از دقت و صحت عاری باشند» حکم‌ها روشن نیست، کارها رونق نمی‌گیرد؛ ضمانات اجرایی قلب می‌شوند، و مردم سر از کار درنمی‌آورند.
هر چند ستمگری ترا خوست کم کن ز بدی که آن نه نیکوست