ستمکار

معنی کلمه ستمکار در لغت نامه دهخدا

ستمکار. [ س ِ ت َ ] ( ص مرکب )ظالم. ( شرفنامه ). متعدی و ظالم. ( ناظم الاطباء ). ستمگر. ستمگار. غشوم. ( منتهی الارب ) ( ملخص اللغات ). جائر. ( منتهی الارب ) ( دهار ). باغی. ( ربنجنی ) :
تا روز پدید آید و آسایش گیرد
زین علت مکروه و ستمکار و ژکاره.خسروانی ( از لغت فرس اسدی ص 438 ).ستمکاران و جباران بپوشیدنداز بیمت
همه سرها بچادرها همه رخها بمعجرها.منوچهری.از ستمکاران بگیر وبا نکوکاران بخور
با جهانخواران بغلط و بر جهانداران بتاز.منوچهری.روزی خواهد بود جزا و مکافات را در آن جهان و داوری عادل که از این ستمکاران داد مظلومان بستاند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 196 ). و متغلبان را که ستمکار بدکردار باشند خارجی باید گفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93 ).
گرگ درّنده گر چه کشتنی است
بهتر از مردم ستمکار است.ناصرخسرو.آنکس که ستم کرد بر این شهر ستم دید
این را نپسندد ستم از هیچ ستمکار.مسعودسعد.شما رااز جور این... جان ستان ستمکار برهانم. ( کلیله و دمنه ).
کردم با او چنانکه با من کردند
باشد مرد ستم رسیده ستمکار.سوزنی.ما بارگه ِ دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان.خاقانی.گهی با بخت گفتی ای ستمکار
نکردی تا تویی زین زشت تر کار.نظامی.ستم با مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمکار آشنا نیست.نظامی.شاه از بهر دفع ستمکارانست و شحنه برای خونخواران. ( گلستان ).
نماند ستمکار بد روزگار
بماند بر او لعنت کردگار.سعدی ( گلستان ).

معنی کلمه ستمکار در فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) متعدی ، ظلم کننده .

معنی کلمه ستمکار در فرهنگ عمید

کسی که کارش ستم کردن است، ستم کننده، ظالم، ستمگر، ستمکاره.

معنی کلمه ستمکار در فرهنگ فارسی

ستم کننده، ستمگر، ستمکاره
( صفت ) ظلم کننده ظالم متعدی .

معنی کلمه ستمکار در ویکی واژه

متعدی، ظلم کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه ستمکار

در لطف لبان تو لطیفی‌ست ستمکش وز قهر میان تو ضعیفی ست ستمکار
مرد که گردن کشد از حکم پیر سیلیش از دیو ستمکار به
ببخشای بر من که بیچاره‌ام وگر چند بر خود ستمکاره‌ام
و خدا برای کسانی که ایمان آوردند داستانی پدیدآورد؛ [آسیه] زنِ فرعون را، آن زمان که گفت: پروردگارا! نزدیک خویش خانه‌ای برایم در بهشت بنا کن، و از فرعون و کردارش رهایی‌ام دِه، و از قومِ ستمکاران آزادم ساز. (۱۱)
هیچ نگذشت از ستم بر ما ز چنگیز مغول کز رضاخان ستمکار ستم‌گستر گذشت
و خدا برای کسانی که ایمان آوردند داستانی پدید آورد؛ [آسیه] زنِ فرعون را، آن زمان که گفت: پروردگارا! نزدیک خویش خانه‌ای برایم در بهشت بنا کن، و از فرعون و کردارش رهایی‌ام دِه، و از قومِ ستمکاران آزادم ساز. (۱۱)
مرا هر کس که بیرون می‌کشد از گوشهٔ خلوت ستمکاری است کز آغوش یارم می‌کشد بیرون
به گفته سید مرتضی و فاضل مقداد، مفسران شیعه، طبق (لا یَنالُ عَهدی الظالمین) کسی که مرتکب گناه شود، ظلم کرده‌است، زیرا حدود الهی را نقض نموده و به نص قرآن و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، ستمکار است[ح] ظالم می‌باشد. و مقصود از عهد، امامت است؛ زیرا پیش از آن، جمله: (إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً) آمده‌است، و ابراهیم مقام امامت را برای فرزندان خود درخواست کرد و خداوند گفت: عهد من به ظالمان نمی‌رسد. اگر مقصود از عهد، امامت نباشد، پاسخ با سؤال هم آهنگ نخواهد بود.
از باد صبا بگریز ای پشه بیچاره وز گربه همی پرهیز ای موش ستمکاره
گر وفا داری به دیگر کس ندانم لیک با من جز ستمکاری نداری
وی بوی قاضی و ستمکاره روز محشر شوی تو بیچاره
هر چند روزگار ستمکار و کینه جوست چشم ستمگر تو بود کینه خواه تر
وعده کردی که به من یک دل و یکرو باشی نه ستمکار و دل آزار و جفا جو باشی