ستره
معنی کلمه ستره در لغت نامه دهخدا

ستره

معنی کلمه ستره در لغت نامه دهخدا

( سترة ) سترة. [ س ُ رَ ] ( ع اِ ) پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند. ( منتهی الارب ). پرده. ( مهذب الاسماء ). پوشش ولی غلبه یافته است بر آنچه نمازگزار آن را جلو خویش نهد اعم از تازیانه یا عصا و غیر ذلک خواه آن چیز تمام جسم او را بپوشاند یا نپوشاند. ( اقرب الموارد ).
سترة. [ س ُ رَ ] ( معرب ، اِ ) مرادف سدره و سترة دخیل است. قبایی است که از پشت چاک خورده باشد و مجمع علمی دمشق کلمه «الفروج » را مقابل آن وضع کرده است. ( متن اللغة ). رجوع به سدره شود.

معنی کلمه ستره در فرهنگ معین

(سُ رِ یا رَ ) [ ع . ] (اِ. ) آن چه که بدان پوشیده شوند. ج . بستر.

معنی کلمه ستره در فرهنگ عمید

آنچه خود را با آن می پوشانند، پوشش.
تیغی که با آن موهای سر و صورت را می تراشند، تیغ سرتراشی.

معنی کلمه ستره در فرهنگ فارسی

نوعی لباس کوتاه و آستین دارکه قسمت بالای بدن راتا، تاروی رانهامیپوشاند، نیمتنه مردانه هم گویند
( اسم ) ۱ - آنچه که بدان پوشیده شوند جمع : ستر . ۲ - آنچه صیاد پس وی نهان شود . ۳ - آنچه در وقت نماز پیش نهند تا که از رونده بزه کار نگردند و آن مقدار یک ذراع باشد .
مرادف سدره و ستره دخیل است قبایی است که از پشت چاک خورده باشد و مجمع علمی دمشق کلمه الفروج را مقابل آن وضع کرده است

معنی کلمه ستره در دانشنامه عمومی

شهر ستره ( به عربی: سترة ) در ستره در کشور بحرین واقع شده است.
جمعیت این شهر ۳۷٫۶۵۷ نفر است.
معنی کلمه ستره در فرهنگ معین
معنی کلمه ستره در فرهنگ عمید

معنی کلمه ستره در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سُتْرَه، حائل را گویند. در فقه حائلی مثل عصا و کلاه و غیره که نماز گزار پیش روی خود می گذارد تا مانع آمد و شد دیگران از نزدیک خود شود را گویند. از آن در باب صلات سخن گفته اند.
نهادن ستره در پیش رو بر نمازگزار مستحب است.
چگونگی تحقق ستره
ستره در مسجد یا منزل به نماز گزاردن نزدیک دیوار و مانند آن و در فضای باز یا محل آمد و شد به گذاردن شاخصی بلند از زمین، از قبیل عصا، کوله پشتی، سنگ و شتر بسته شده در مقابل خود، تحقق می یابد. به تصریح برخی، ستره به انسانی که پشت به نمازگزار کرده نیز محقق می شود.
طول ستره
...

معنی کلمه ستره در ویکی واژه

ستره، استر، استره، مفاهیمی هستند مرتبط با استروخات که نام یکی از قبایل اتحادیه قبایلی ماد بود. مفاهیم کهن فوق ممکن است با اصطلاحات رایج امروزی کماندار، تیرانداز ربط داشته باشد.
آن چه که بدان پوشیده شوند. لباس به‌ویژه پبراهنی که از پشت چاک داشته‌باشد.
(جمع): بس.

جملاتی از کاربرد کلمه ستره

گر یکسر موی از سرتو کم خواهد چون استره در شکم نهان باد سرش
درمان بسته به علت که گاهی تعیین آن مشکل است فرق می‌کند . معاینه فیزیکی لازم است و گاهی تهیه گستره یا کشت ضایعات عامل مسبب را مشخص می‌کند .
روی الزهری عن سالم عن ابیه عن النبی (ص) قال المسلم اخو المسلم لا یظلمه و لا یشتمه، من کان فی حاجة اخیه کان اللَّه فی حاجته و من فرّج عن مسلم کربة فرّج اللَّه عنه بها کربة من کرب یوم القیمة و من ستر مسلما ستره اللَّه یوم القیمة.
لاله بریده روی خود از جهل و کودکی تاهمچو کودکان به کف آورده‌ اُ‌ستره
رَحِیماً بهنّ اذا سترهنّ و صانهنّ. قال انس: مرّت جاریة بعمر بن الخطاب متقنّعة فعلاها بالدرّة و قال: یا لکاع أ تتشبّهین بالحرائر؟ القی القناع.
و قال «من نفس عن مؤمن کربة من کرب الدنیا نفس اللَّه عنه کربة من کرب یوم القیمة، و من یسّر علی معسر یسر اللَّه علیه فی الدنیا و الآخرة، و من ستر مسلما ستره اللَّه فی الدنیا و الآخرة، و اللَّه فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه»
وستره شو بدست یکتن بر ورنه از هر دو بر میانه دری
گسترهٔ آن ۳۹٬۴۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱٬۵۳۶٬۴۰۰ تن است.
غافِرِ الذَّنْبِ یستره و لا یفضح صاحبه یوم القیمة، وَ قابِلِ التَّوْبِ التوب و التوبة مصدران.
تا تراش از که کنم استره آسا مویی همه سرمایه ام این تیغ زبان برّاست
و ستره طول مساویکا
سلامی خرمتر از گلستان کمخا و خوشبوتر از جیب پر مشک و عبیر دیبا بآستر والا و قد اعلای (زینه النسا) آن آئین هر ملبس بانوی اطلس(دام ستره وزید عطره) توئی که کهنه را بچشم مردم آرائی و نورایکی صد نمائی. پایه صندلی و قتلی تو بر افتادگان و خاک نشینان نهالی و قالی روز افزون باد و در کنف کنفی و فرج فرجی دامنت از کرد حوادث محروس و مصون. بعد از آستین بوسی بر آن رای کتان وار عرض میرود که شاعر البسه نظام قاری(لازال تشریفه) این البسه که ساخته و پرداخته باین عبارت مانند ابریشم پیچیده و سنجیده تا چند بسان کرم پیله برخود تند و چون درزی از خود برد و برخود دوزد.