ستایشگر

معنی کلمه ستایشگر در لغت نامه دهخدا

ستایشگر. [ س ِ ی ِ گ َ ] ( ص مرکب ) آنکه کسی را بستاید. ( آنندراج ). مادح :
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جز بر مدیح خواجه زبان.فرخی.گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایشگر.فرخی.همه خوبی و نکویی بود او را ز خدای
وین رهی را که ستایشگر وخنیاگر اوست.فرخی.

معنی کلمه ستایشگر در فرهنگ عمید

کسی که دیگری را بستاید، ستایش کننده، ستاینده.

معنی کلمه ستایشگر در فرهنگ فارسی

ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری بستاید
( صفت ) آنکه کسی را ستایش کند ستاینده : او را با چشمان ستایشگر می نگریست .

معنی کلمه ستایشگر در ویکی واژه

کسی که دیگری را بستاید؛ ستایش‌کننده؛ ستاینده.

جملاتی از کاربرد کلمه ستایشگر

سخنوران و ستایشگران گیتی را همی نگردد جزبر مدیح خواجه زبان
از طعنهٔ دشمن، نشود رنجه دل ما خاطر ز ستایشگر نادان گله دارد
همه خوبی و نکویی بود او را ز خدای وین رهی را که ستایشگر و مدحتگر اوست
مفتاح نجاتم به کف از خامه انشاست توفیق ستایشگریت هست بشیرم
گلدمن در طول زندگی خود، به عنوان یک «زن شورشی» آزاداندیش توسط ستایشگرانش تحسین می‌شد و منتقدانش او را به خاطر دفاعش از قتل با انگیزه‌های سیاسی و انقلاب خشونت‌آمیز، محکوم می‌کنند. نوشته‌ها و سخنرانی‌های وی شامل موضوعات مختلفی از جمله زندان‌ها، آتئیسم، آزادی بیان، نظامی‌گری، سرمایه‌داری، ازدواج، عشق آزاد و همجنس‌گرایی می‌شود. اگرچه او از موج اول فمینیسم و تلاش‌های آن جنبش در اخذ حق رأی زنان فاصله گرفت، اما روش‌های جدیدی را برای ادغام سیاست‌های جنسیتی در آنارشیسم ایجاد کرد. پس از دهه‌ها گمنامی، گلدمن مجدداً از دههٔ ۱۹۷۰، هنگامی که پیروان فمینیسم و آنارشیسم به زندگی و عقاید او علاقه‌مند شدند، جایگاه برجسته‌ای پیدا کرد.
صله برهان گدایی و ستایشگری است بر ثنا گسترت این آیه مبادا منزل
ای که از بهر ستایشگریت معتکف است بر لب نکته سرایم خرد نادره زای
آراسته به مدح ستایشگران بود هر جای که که هست سریری و افسری
بنای یادبودی که از سال ۲۰۱۷ در حیاط اقامتگاه خمینی در این شهرک همراه با تصویر او نصب شده و از خیابان نیز قابل رؤیت بود، ستایشگر جنایات جمهوری اسلامی و نقض مکرر حقوق بشر در ایران است و دیگر در خاک فرانسه قابل تحمل نیست.
که تا زین نهم برسمند گستری سبک پویه رخش ستایشگری
ای آنکه در ایام ستایشگری تو صوفی شمرد عیب تگهبانی دم را
بسی بوسه داده به چشم و سرش به هر جمع بوده ستایشگرش