ستاد
معنی کلمه ستاد در لغت نامه دهخدا

ستاد

معنی کلمه ستاد در لغت نامه دهخدا

ستاد. [ س ِ ] ( اِ ) مخفف ایستاد باشد که برپای بودن است. ( برهان ) :
اساسی که بر آب داند ستاد
شتابنده کوهی ز آسیب باد.امیرخسرو. || مخفف استاد و ستانده و ستنده و ستد و ستاده. ( آنندراج ) :
وآن بنشنو تو که گویند فلان شخص بشعر
ازفلان شاه بخروار زر و سیم ستاد.اثیرالدین اومانی.
ستاد. [ س ِ ] ( اِ ) ارکان حرب. رجوع به لغات فرهنگستان و ارکان حرب شود.

معنی کلمه ستاد در فرهنگ معین

(س ) (اِ. ) مرکز فرماندهی .

معنی کلمه ستاد در فرهنگ عمید

مرکز سامان دهی به امری.
* ستاد ارتش: (نظامی ) مرکز فرماندهی در ارتش که طرح ها و نقشه های جنگی را بررسی و مطالعه می کند و شامل نیرو های زمینی و هوایی و دریایی است، ارکان حرب.

معنی کلمه ستاد در فرهنگ فارسی

ایستادن، برپابودن
( اسم ) مرکز فرماندهی کل قشون یا واحدی نظامی که تهیه نقشه های عملیات در زمان صلح و جنگ و نظارت در اجرای آنها به عهده اوست ارکان حرب .
مخفف ایستاد باشد که برپای بودن است مخفف استاد و ستانده و ستنده و ستد و ستاده

معنی کلمه ستاد در دانشنامه عمومی

ستاد، دفتر مرکزی، مقر، مرکز فرماندهی ، مرکز یا ادارهٔ کل ( به انگلیسی: Headquarters ) به صورت مختصر ( HQ ) ، جایی است که همه یا بیشتر بخش ها و توابع یک نهاد گردهم می آیند.
ستاد یک واحد است در رأس یک شرکت که همهٔ مسئولیت ها به دوش آن است و تمام فعالیت های مدیریتی را می گرداند.
ستاد (نظامی). ستاد یا ستاد کل یا ستاد ارتش در امور نظامی، گروهی است تشکیل شده از افسران و کارکنان درجه دار که هدفشان ایجاد و حفظ جریان دوسویهٔ اطلاعات میان افسر فرمانده و یگان های تابعه می باشد.
افسران بر بخش های ستادی نظارت می کنند. کارکنان درجه دار ارشد، نفرات را در آماده سازی تجهیزات و وسایل حمل و نقل تاکتیکی به کار می گمارند. تحلیل گران ارشد گزارشات لازم را تهیه می کنند و کارکنان درجه دار اطلاعات لازم برای این گزارش ها را از اعضای دیگر ستاد و یگان ها کسب می کنند.
هدف اصلی کارکنان ستاد نظامی، تدارک اطلاعات دقیق و به موقع است که این اطلاعات بسته به طبقه بندیشان می توانند در تصمیم گیری فرمانده نقش اصلی را داشته باشند. مسئلهٔ مهم مربوط به تصمیماتی می شود که به طور گسترده ای بر ادارهٔ منابع یگان تأثیر می گذارند. در حالی که جریان داشتن اطلاعات از ستاد به فرمانده در اولویت است، اما اطلاعات مفید یا محتمل الوقوع به ستادها و یگان های پایین تر ارسال می شوند.
به جرأت می توان گفت که تا پیش از آغاز سده ۱۸ میلادی به طور کلی هیچ پشتیبانی سازمانی برای نیازهای ستادی نظیر اطلاعات نظامی، پشتیبانی، طرح ریزی یا پرسنلی وجود نداشت. فرماندهان یگان ها این گونه نیازها را با استفادهٔ غیررسمی از مرئوسینی انجام می دادند که برای این کار آموزش ندیده بودند و در آن پست ها منصوب نشده بودند.
نخستین بار ارتشبد لویی الکساندر برتیه در جریان جنگ های انقلابی فرانسه و پس از آن که به ریاست ستاد ارتش فرانسوی ایتالیا رسید از آن به صورت نوین استفاده کرد. او توانست یک تیم پشتیبانی ستادی با سازمان مناسب تشکیل دهد. سال بعد ناپلئون بناپارت فرماندهی کل ارتش را به دست آورد و با تمجید از سیستم ابداعی برتیه، از آن در مرکز فرماندهی خود استفاده کرد. با این حال وی این سیستم را تنها در مرکز فرماندهی شخصی خود به کار برد.
پروس هم در سال های بعد از یک سیستم مشابه استفاده کرد. ارتش پروس در ابتدا تعداد محدودی از افسران فنی متخصص را برای همکاری و پشتیبانی از فرماندهان رزمی اختصاص داد. اصلاحات در سال های پیش از ۱۸۰۵ ( ۱۱۸۳ ) باعث شده بود که مدیریت اطلاعات نظامی و طرح ریزی احتمالی در زمرهٔ وظایف ستادی در آیند. بعدها رسمی در ارتش پروس جا افتاد که طبق آن افسران را به طور مقطعی فرمانده ستاد می کردند و سپس به یگان ها می فرستاند و بعد بار دیگر ایشان را به ستاد بازمی گرداند تا در نهایت بتواند بر هر دو جنبهٔ عملیات های نظامی تسلط یابند. این رسم امروز هم وجود دارد با این تفاوت که امروزه پرسنل درجه دار هم مجبور به این جابجایی هستند.

معنی کلمه ستاد در ویکی واژه

مرکز فرماندهی.

جملاتی از کاربرد کلمه ستاد

شبان و روزان در کار خلق و طاعت حق چنان ستاده که نشناخته است پای از سر
ستاده بر در اینک آن زن پیر که در ره مرکبت را شد عنانگیر
غوطبل و شادی چو بر جا ستاد هم‌آورد می‌جست قلواد را
نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است نفس چگونه برآرد چراغ هستی ما؟
روی برگشتن نمی‌دارد هدف از پیش تیر تو کمان فتنه را زه کن که ما اِستاده‌ایم
عمدهٔ استادان او عبارت‌اند از:
تو کسانی را استاده ای آنگه که ز بیم بر ایشان زن و فرزند نیارست استاد