سبکدل

معنی کلمه سبکدل در لغت نامه دهخدا

سبکدل. [ س َ ب ُ دِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ظریف. ( آنندراج ) :
امروزمرایی شد و گشته ست سبکدل
سالار سبکدل نشود میر مرایی.منوچهری.ای شاعر سبکدل با من چو اوفتادت
پنداشتم که زینت بیش است هوشیاری.منوچهری.گرانی ببردم ز درگاهش ایرا
مرید سبکدل گرانجان نباشد.خاقانی.ور کسی را دل سبک باشدز رنج روزگار
آن سبکدل را نخستین می گران باید کشید.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه سبکدل در فرهنگ معین

( ~ . دِ ) (ص . ) خوشحال .

معنی کلمه سبکدل در فرهنگ عمید

کسی که غم و غصه ندارد، شادمان، خوشحال.

معنی کلمه سبکدل در فرهنگ فارسی

۱ - آنکه غم و اندوه ندارد شاد خوشحال . ۲ - ناراحت .

معنی کلمه سبکدل در ویکی واژه

خوشحال.

جملاتی از کاربرد کلمه سبکدل

اگر فرمان دهد شاه سبکدل بیارد نامه شاه تنگ دل
گرچه سبکدل شده‌ام هم ز خود بر دل خود سخت گران بوده‌ام
ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا حلقه بیرون این دنیای باطل کن مرا
گر سبکدل گردد از غم هست جای آن ، از آنک بر دل من بار عشق گردد او گران گردد همی
سبکدلان چو به فتراکشان درآویزند به طی نیم قدم در هزار فرسنگند
در عشق تو بس سبکدل افتادم کز بادهٔ عشق سر گران دارم
زان روز مرائی شد و گشته ست سبکدل سالار، سبکدل نشود میرمرائی
اندرین موضع طبیب آن حاذقست کو به من گفت این سبکدل عاشقست
سبکدلم، نپسندی مرا به بند گران که طوق فاخته هرگز نبوده از آهن
ای شاعر سبکدل با من چه اوفتادت پنداشتم که زینت بیشست هوشیاری