سبع شداد

معنی کلمه سبع شداد در لغت نامه دهخدا

سبع شداد. [ س َ ع ِ ش ِ ] ( اِخ ) مراد از هف-ت فلک شداد. ( آنندراج ) ( غیاث ). || جمع شدید در اینجا کنایه از فلک است. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
گویم که چهاراساس عمرت
چون سبع شداد باد محکم.خاقانی.در تب ربع اوفتد سبع شداد از نهیب
تخت محاسب شود قبه چرخ از غبار.خاقانی.

معنی کلمه سبع شداد در فرهنگ معین

(سَ عِ ش ) [ ع . ] (اِمر. ) کنایه از: هفت آسمان .

معنی کلمه سبع شداد در فرهنگ فارسی

( اسم ) هفت فلک هفت آسمان : گویم که چهاراساس عمرت چون سبع شداد باد محکم . ( خاقانی ) توضیح ماخوذ از آیه ۱۲ سوره ۷۸ : و بنینا فوقکم سبعا شدادا. ( وبنا کردیم بالای شما هفت استوار ( هفت آسمان ) : لغو سبع مثانی سخنش لغت منهیان سبع طباق ( انوری ) توضیح ماخوذ از آیه ۳ سوره ۶۷ ( الملک ) : الذی خلق سبع سموات طباقا . ( آنکه آفرید هفت آسمان را طبقه طیقه ) و آیه ۱۴ سوره ۷۱ ( نوح ) : الم ترواکیف خلق الله سبع سموات طباقا . ( آیا ندیدید چگونه خدا هفت آسمانرا طبقه طبقه ( زیر یکدیگر ) آفرید ? )
مراد از هفت فلک شداد

معنی کلمه سبع شداد در ویکی واژه

کنایه از: هفت آسمان.

جملاتی از کاربرد کلمه سبع شداد

در تب ربع اوفتد سبع شداد از نهیب تخت محاسب شود قبهٔ چرخ از غبار
چه درگه آنکه بود آستان سبع شداد به پیش محکمیش معترف به عجز و قصور
خانه هائی را که برتر بود از سبع شداد خانه هائی را که بودی رشک جنات ثمان
دوباره سبعه الوان کشیده در هر روز چون نزل سبع مثانی ز خوان سبع شداد
در لگد کوب عدم ناچیز گردد نه فلک یکدم ار با قدر تو پهلو زند سبع شداد
جام بگسار که در مجلس سلطان شده‌ای کام بگذار که در سبع شداد آمده‌ای
چشمه آبی که شد جمع در و هفت بحر صورت تیغ علی است منبع سبع شداد
که حافظ همی خواندش در عراق بلند و روان همچو سبع شداد
رسد به سبع شداد ار مهابتش فکند در او به سعی تزلزل هزارگونه فتور
نهاده گشت اساس نوی به مدحت تو چو سقف سبع شداد و جهات شب محکم