سبزخط
معنی کلمه سبزخط در فرهنگ عمید
معنی کلمه سبزخط در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سبزخط در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سبزخط
چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ پای گل زن ز کف سبزخطان ساغر سرخ
نیست قانع دل من با رخش از سبزخطان هست تا گل نتوان شد به گیاهی قانع
به دست سبزخطان جام لاله گون در باغ به چشم آهوی سنبل چریده می ماند
خط سودای تو بر جبههکشان سبزخطان سنگ بیداد تو بر سینهزنان جورفنان
خط مشکین تو در دایره سبزخطان چون شب قدر ز شبهای دگر ممتازست
ساده رویان را برد از جا هوای سبزه اش سبزخطان را نسیم سنبلش کاکل رباست
غنیمت دان درین عالم وصال سبزخطان را که باغ خُلد این ریحان جانپرور نمیدارد
شود ز آیه رحمت گناهکار دلیر نظر به سبزخطان زهر قاتل است مرا
جامی حدیث سبزخطان گو که اهل ذوق بنهاده گوش بر سخنان مجددند
شمهای از خط سبز تو بیان باید کرد گوشمالی به همه سبزخطان باید داد