سبابه

معنی کلمه سبابه در لغت نامه دهخدا

( سبابة ) سبابة. [ س َب ْ با ب َ ] ( ع اِ ) انگشت شهادت. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). انگشت دشنام. ( زمخشری ). انگشتی که پهلوی ابهامست چه هنگام سب بدان اشارت کنند. ( اقرب الموارد ). انگشتی که قریب نرانگشت است چون در عربی سَب بمعنی دشنام باشد در ایام جاهلیت در عرب رسم بود که چون کسی را دشنام دادندی بجانب وی به این انگشت اشاره میکردند بهمین جهت این را سبابه گویند. ( از غیاث ).
- سبابه گزا ؛ متعجب و حیران. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سبابه در فرهنگ معین

(سَ بّ بِ ) [ ع . سبابة ] (اِ. ) دومین انگشت ، انگشت اشاره .

معنی کلمه سبابه در فرهنگ عمید

انگشت شهادت، انگشت بین ابهام و وسطی، انگشت دشنام، انگشت اشاره.

معنی کلمه سبابه در فرهنگ فارسی

دشنام دهنده، انگشت شهادت، انگشت بین ابهام وشست
( اسم ) دومین انگشت دست که مجاور شست است انگشت بین ابهام و وسطی انگشت شهادت .

معنی کلمه سبابه در ویکی واژه

سبابة
دومین انگشت، انگشت اشاره.

جملاتی از کاربرد کلمه سبابه

کُتِبَ عَلَیْکُمْ... ای فرض و اوجب علیکم إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ ای اسبابه و مقدماته من الامراض و العلل إِنْ تَرَکَ خَیْراً ای مالا. خیر اینجا بمعنی مال است، چنانک در قرآن چند جایگه گفت قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ یعنی من مال، وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ. ای مال، إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ یعنی حبّ المال، وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ یعنی لحب المال. و در قرآن خیر آید بمعنی ایمان چنانک در سورة الانفال گفت: وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ یعنی ایمانا، و قال تعالی إِنْ یَعْلَمِ اللَّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً ای ایمانا، و در سورة هود گفت: لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً ای ایمانا. و خیر بمعنی اسلام آید: چنانک در سورة البقرة گفت: أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ و در سورة القلم: مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ ای للاسلام، و خیر بمعنی عافیت آید، چنانک در سورة الانعام گفت: وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ ای بعافیة، و در یونس گفت: وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ، ای بعافیة و خیر بمعنی اجر آید: چنانک در سورة الحج خواند: لَکُمْ فِیها خَیْرٌ یعنی فی البدن اجر و خیر بمعنی طعام آید چنانک در سورة القصص گفت: إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ یعنی من طعام فقیر. و خیر بمعنی ظفر آید چنانک در سورة الاحزاب گفت: وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنالُوا خَیْراً یعنی الظفر فی القتال.
اطلبوا الارزاق فی اسبابها ادخلو الاوطان من ابوابها
چو مه را بر سپر تیر اشارت زد از سبابه معجز بشارت
سبابهٔ بقراط قضا یک حرکت یافت شریان عدوی تو و شریان بقم را
این همان موسی است کز یک حمله شیر چرخ را از دم سبابه چون جوزا دو پیکر می‌کند
و قیل انّ المؤمنین فی وقت المعاینة یصیرون بلطف اللَّه الی اسباب الجنة یلقون الروح و الریحان و یرون منازلهم فی الجنّة فکانّ موتتهم الاولی فی الدنیا کانت فی الجنّة لاتصالهم باسبابها و مشاهدتهم ایاها. برین قول استثناء متصل است و مرگ اول که در دنیا چشیدند، گویی خود در بهشت چشیدند، زیرا که مؤمن بوقت معاینه، بهشت برو عرضه کنند تا در روح و ریحان و منازل آن مینگرد، گویی که در بهشت مرگ میچشد و جان تسلیم میکند. برین معنی گفت لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولی‌ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ صرف عنهم عذاب النار فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ای فعل ذلک تفضّلا منه.
همچو سبابه کز انگشتان شهادت حق اوست دین حق قایم به توست از خسروان روزگار
بقدر خویشتن واصل بدش او همه اسبابها حاصل بدش او
اگر چه هست ده انگشت در شمار یکی بلند نام ز سبابه می شود ایمان
هژبر یزدان سبابهٔ ارادهٔ حق روان عالم علامهٔ یقین وگمان