سایل

معنی کلمه سایل در لغت نامه دهخدا

سایل.[ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) خواهنده. ( مهذب الاسماء ). || پرسنده. ج ، سایلون. ( مهذب الاسماء ) :
کدام سایل ازین موهبت شود محروم
که همچو بحر محیط است بر جهان سایل.سعدی.|| روان شونده. جاری. || گدا. دریوزه گر. برای تمام معانی رجوع به سائل شود.
سایل. [ ی ِ ] ( اِخ ) رجوع به سائل شود.
سایل. [ ی ِ ] ( اِخ ) شاعری است. در زمان شاه سلیمان از مشهد مقدس به اصفهان آمده در تکیه حیدری خانه چهارباغ بسر می برد :
گرفتمش سر راهی رسید و هیچ نگفت
عنان کشید و شکایت شنید و هیچ نگفت
بر طبیب حدیثی ز درد دل گفتم
گرفت نبضم و آهی کشید و هیچ نگفت.( آتشکده آذر چ شهیدی ص 88 ).سام میرزای صفوی در تحفه سامی وفات او را بسال 940 هَ.ق. نوشته است. ( حاشیه آتشکده آذر چ شهیدی ).

معنی کلمه سایل در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . سائل ] (اِفا. ) ۱ - سؤال کننده . ۲ - گدا.

معنی کلمه سایل در فرهنگ فارسی

سئوال کننده، پرسش، خواهنده، طلب احسان، گدایی
( اسم ) ۱ - سوال کننده پرسنده پرسش کننده . ۲ - گدا . یا سایل بکف . کسی که دست برای گدایی دراز کند و از مردم تقاضای احسان نماید . ۳ - کسی که طلب هدایت کند و آنچه میخواهد از خدا بخواهد . ۴ - یک طرف مناظره مستدل مقابل مجیب . توضیح : دو طرف مناظره را سایل و مجیب یا مستدل و مانع و هر کدام را به دیگری خصم خوانند .
شاعریست

جملاتی از کاربرد کلمه سایل

دامان سایل و کف ارباب حاجت است باشد محیط همت او را اگر کنار
از تلخی سوال گروهی که واقفند فرصت به لب گشودن سایل نمی دهند
سایلی گفت ای بزرگ پاکباز چون نکردی زین سگ آخر احتراز
2- نیازمند آن باشد که دیگران مسؤولیت بیشتر مسایل عمده زندگی اش را برعهده بگیرند (مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).
هست بی لفظ و عبارت نزد رایت جلوه گر شاهد مقصود سایل چون عروس بی نقاب
یک بار رو چرا به در دل نمی کند آن سایلی که بر در هر خانه می شود
اقتصار سایلان بر قوت از روی سکوت بخشش بی من و ایذا از کریمان خوش نماست
آن نقطه موهوم که گویند دهانش، هیچ است و عجب این که کند حل مسایل
بحر اگر چون پنجه مرجان بود در دست ها چون جواب تلخ بی منت به سایل می دهیم
سایل اگر چه جان بخواهد زتو بدهی و همچنین بدی تا بدی
این دلیری زان سبب کردم که هرجا دیده ام سایلان را دیده ام غرق عرق از بس حجاب