جملاتی از کاربرد کلمه سامع
هر توده از دوده اوکحل بصایر هر چامه از خامه او در مسامع
دل باو دار و پس دعا میکن سامع هر دعا علی است علی
از طلعت بایستهٔ راحت ناظر وز نکتهٔ شایستهٔ تو لذت سامع
سامعه را کرده به بیرون دو در تا ز چپ و راست نیوشد خبر
هست وصف جمال و نعت لبش برتر از فکر سامع و قایل
یا من هو عالم الخفیات یا من هو سامع السرائر
هر دل ار سامع بُدی، وحی نهان حرف و صوتی کی بُدی اندر جهان
وصف جودت زان کنم پیش از همه اوصاف تو تا به وصفش نیز سامع را نماند انتظار
نفس گردد روان چون برق لامع رسد زو حرفها با گوش سامع
لبش چو نوبت خویش از نگاه باز گرفت فتاد سامعه در موج کوثر و تسنیم