سالک

سالک

معنی کلمه سالک در لغت نامه دهخدا

سالک.[ ل ِ ] ( ع ص ، اِ ) مسافر و راه رونده. ( ناظم الاطباء ).راه رونده. ( غیاث ). رونده. ( اقرب الموارد ). || ( اصطلاح تصوف ) به اصطلاح صوفیه طالب تقرب حق تعالی که عقل معاش هم داشته باشد. و سالک دو طریق اند؛ سالک هالک و دوم سالک واصل و اما سالک هالک آن را گویند که در ابتدای حال مقید مجاز شود و از حقیقت بازماند و مطلوب و مقصود همان چیز داند. چنانکه گفته اند:
«هر چه در دنیا خیالت آن بود
تا ابد راه وصالت آن بود»
من رضی بمقام حجت عن امامه ، در باب او راست آید. سالک واصل آن را گویند که در آغاز سلوک محکوم بحقیقتی شده باشد و برنده لااله الا اﷲ، جمله بتان مجازی را از صحن سینه پاک سازد چنانکه اثر غیرنماند و از قید اطلاق هر دو از عدم بشهود آید و فانی در توحیدمطلق شود و بی نام و نشان گردد:
تو مباش اصلاً کمال این است و بس
تو ز توگم شو وصال این است و بس.( آنندراج ) ( غیاث ).سالک در راه خدا سیر کند تا بمقصود رسد. هر گاه کسی راحق سبحانه جذبه خویش روزی کند او دل به حضرت خدای آرد و همه را بیکبارگی گذارد و به مرتبه عشق رسد، پس اگر در همین مرتبه ماند او را مجذوب گویند و اگر باز آید و از خود باخبر شود و سلوک کند و راه خدای گیرد مجذوب سالک گویند و اگر اول سلوک کند و آن را تمام کند و آنگاه وی را جذبه حق رسد وی را سالک مجذوب گویند. و اگر سلوک تمام کند و جذبه حق به وی رسد سالک گویند... رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ص 686 شود.شیخ محمد لاهیجی در شرح گلشن راز در فصل «فی المسافرالی اﷲ و السالک » گوید: مسافر و سالک کسی را مینامند که او بطریق سلوک و روش و مرتبه بمقامی برسد که ازاصل و حقیقت خود آگاه و باخبر شود و بداند که او همین نقش و صورت که می یابد نبوده است و اصل و حقیقت اومرتبه جامعه الوهیت است که در مراتب تنزل ملبس بدین لباس گشته و ظاهر به این صورت شده است و اولیت عین آخر گشته و باطن عین ظاهر نموده. شعر:
من آفتاب وحدتم تابان به انسان آمده
من اسم نور اعظمم پیش از تن و جان آمده
هم نور جسمانی منم هم گوهر کانی منم
هم بحر عمانی منم در قطره پنهان آمده
هم نور و هم پرتو منم ، هم سایه هم پی رو منم
هم راه و هم رهرو منم هم پیرره دان آمده.
چون اطلاع بر حقیقت حال وقتی میسر میتواند شد که اصل انسانی که حقیقت مطلقه است از قید یقین معرا و مبرا گردد. و فرمود که :

معنی کلمه سالک در فرهنگ معین

(لَ )(اِ. ) زخمی که در پوست بدن خاصه صورت پیدا می شود. گاه یک سال بهبودی آن طول می کشد ولی جای آن باقی می ماند.
(لِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - رونده ، مسافر. ۲ - زاهد، عارف .

معنی کلمه سالک در فرهنگ عمید

زخمی مزمن که در پوست بدن انسان روی بینی و گونه ها پیدا می شود، سرایت آن به وسیلۀ پشۀ مخصوصی صورت می گیرد.
۱. کسی که راهی در پیش گیرد و در آن راه برود، رونده.
۲. [قدیمی] پیرو.
۳. [قدیمی] پارسا، زاهد.
۴. (تصوف ) کسی که با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیروسلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت نیز می گویند، عارف.

معنی کلمه سالک در فرهنگ فارسی

۱ - راه رونده رونده . ۲ - سفر کننده مسافر . ۳ - سائر الی الله که متوسط بین مبدا و منتهی است مادام که در سیر است . کسی که بطریق سلوک بمرتبت و مقامی رسد که از اصل و حقیقت خود آگاه شود و بداند که او همین صورت و نقش نیست و اصل و حقیقت او مرتبت جام. الوهیت است که در مراتب تنزل متلبس بدین لباس گشته و بمقام فنائ فی الله و مرتبت ولایت وصول یابد . یا سالکان عرش . ۱ - فرشتگان ملائکه . ۲ - اهل سلوک .
مزرعه کوچکی است از دهستان خاورطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود

معنی کلمه سالک در فرهنگ اسم ها

اسم: سالک (پسر) (عربی) (تلفظ: sālek) (فارسی: سالِک) (انگلیسی: salek)
معنی: رونده، راه رو، آن که راهی را طی کند، ( در تصوف ) آن که مراحل سلوک عرفانی را معمولاً با ارشاد پیری می گذراند

معنی کلمه سالک در دانشنامه عمومی

سالک (بیماری). سالَک یا لیشمانیوز پوستی ( به انگلیسی: Cutaneous leishmaniasis ) ، شایع ترین نوع بیماری پوستی لیشمانیاز اس که بر اثر گزش جنس ماده نوعی پشه خاکی به انسان منتقل می شود. این بیماری واگیر دار است و عامل این بیماری انگلی به نام لیشمانیا است.
سالک در کشورهای گرمسیری از جمله چین، سوریه، عربستان سعودی، عراق، ایران، فلسطین، قفقاز و جنوب شرقی روسیه، پاکستان، افغانستان و هند شایع است. سالانه ۱۹ هزار مورد ابتلا به سالک در ایران ثبت می شود که سه هزار مورد آن مربوط به استان فارس است. البته در بعضی از مواقع دو جوش در کنار هم می آیند و به اشتباه با بیماری سالک اشتباه گرفته می شود.
سالک یک بیماری پوستی طولانی مدت است که عامل آن نوعی آغازیان است و ناقل ان پشهٔ خاکی است که گاهی همراه بادرد ( خود زخم ) است که به دو شکل زیر وجود دارد:
حدود ۲ تا ۸ ماه پس از گزش، ورم سرخ رنگ و بدون درد در محل گزش پیدا شده و کم کم بزرگ و زخمی می شود. اندازه زخم چند میلی متر تا چند سانتی متر می باشد که معمولاً در مناطق باز بدن مانند صورت، دست و پا دیده می شود. ضایعه به آهستگی و طی مدت ۶ ماه تا یک سال بهبود می یابد که درصورت عدم درمان مناسب، در محل زخم یک جوشگاه فرورفته و دائمی باقی می ماند که به زیبایی لطمه می زند. مخزن بیماری در نوع شهری انسان است و سگ نیز به طور اتفاقی مبتلا و می تواند به عنوان مخزن عمل نماید.
چند هفته پس از گزش پشه ( بسته به تعداد محل گزش ) زخم های متعددی در نقاط باز بدن که مورد گزش قرار گرفته اند پیدا می شود. ضایعات معمولاً ترشح دار و مرطوب هستند و معمولاً پس از ۶–۴ ماه بهبود می یابند و از خود جوشگاه آثار پوستی پایدار و نامناسبی به جا می گذارند. مخزن اصلی بیماری سالک روستایی برخی انواع جوندگان هستند که مهم ترین آنان در ایران جربیل بزرگ ( رومبومیس اوپیموس ) است. جوندگان دیگری نیز به عنوان مخزن لیشمانیوز جلدی نوع روستایی در ایران مورد بررسی و تأیید قرار گرفته اند که از آن جمله جرد لیبیایی ( مریونس لیبیکوس ) در شهرستان نطنز استان اصفهان، جرد صحرایی هندی ( مریونس هوریانه ) در سیستان و بلوچستان و جربیل هندی ( تاترا ایندیکا ) در خوزستان را می توان نام برد. به تازگی نیز در شرق استان اصفهان منطقه ورزنه بعلت خشکی تالاب گاوخونی و خشکی زاینده رود ابتلا به این بیماری رو به افزایش است.

معنی کلمه سالک در دانشنامه آزاد فارسی

سالِک
در اصطلاح عام، کسی که قدم در وادی معرفت نهد و دستِ ارادت به شیخی دهد. در اصطلاحِ عرفان، کسی که از سویی، بعضی از مقامات را طی کرده، و از سویی دیگر، هنوز به مقام معرفت نرسیده است. در این اصطلاح، تنها داشتن آگاهیِ علمی نسبت به مقامات، موجب نمی شود که به کسی سالک گفته شود، بلکه سیرِ عملی باعث اطلاق لفظ سالک می شود. در اصطلاح خاص تر نیز، سالک کسی است که از حقیقت خود ـ به نحو مطلق، یا در میان منازل و مقامات ـ آگاهی یافته باشد.

معنی کلمه سالک در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قِدَداً: گوناگون و متفاوت(جمع قده است ، که از مصدر قد و به معنای قطعه است ، ودر عبارت "طَرَائِقَ قِدَداً " اگر طرائق را به وصف قدد توصیف کرد ، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها مقطوع از طریقه دیگر است ، و سالک خود را به هدفی غیر هدف دیگری میرساند )
معنی قَصْدُ: راهی که رهرواش را به هدف می رساند(قصد به معنای استقامت راه است ، یعنی راه آنطور مستقیم باشد که در رساندن سالک خود به هدف ، قیوم و مسلط باشد ، و ظاهرا این کلمه که مصدر است در عبارت "عَلَی ﭐللَّهِ قَصْدُ ﭐلسَّبِیلِ " به معنای اسم فاعل است ، و اضافه شدن...
ریشه کلمه:
سئل (۱۲۸ بار)ک (۱۴۷۸ بار)

معنی کلمه سالک در ویکی واژه

رونده، مسا
زاهد، عارف.
زخمی که در پوست بدن خاصه صورت پیدا می‌شود. گاه یک سال بهبودی آن طول می‌کشد ولی جای آن باقی می‌ماند.

جملاتی از کاربرد کلمه سالک

المسالک و الممالک در زمره کتاب‌های مهم مربوط به امور مالی است. نویسنده آن با ذکر چگونگی هر منطقه، آگاهی‌های بسیاری از مالیات‌ها و خراج آن محل ارائه می‌دهد. در برخی موارد حتی ابن خرداذبه از میزان درآمدهای دولتی هر منطقه هم به روشنی سخن می‌گوید.
سالک آمدپیش پیر و گفت حال تا شد آگاه آن امام حال و قال
نبی این باده خورد و گفت مظهر درون سالکان را کرد انور
اگر صد قرن ازین عالم بپویی سوی آن بالا چو دیگر سالکان خود را هم اندر نردبان بینی
تواند شد که روزی عبد سالک شود حق را ز سر تا پای مالک
سالک ره کردهٔ بی خویشتن اندر آنجا بود نه جان و نه تن
بدرد در مسالک سینه جور ببرد از مهالک پای استم
این کتاب با استفاده از اسناد رسمی نوشته شده‌است و مورد استفاده جغرافی‌نویسان بعدی مانند ابن حوقل، مقدسی، ابن فقیه همدانی قرار گرفته‌است. المسالک و الممالک یک بار توسط باربیه دومنار مستشرق فرانسوی و بار دیگر به وسیله دخویه مستشرق هلندی چاپ و منتشر شد.
از مهم‌ترین آثار ساخته شده توسط وی یادواره روسالکا در شهر تالین است.
تجلی: نور مکاشفه است که از حضرت حق بر دل عارف ظاهر می‌گردد و دل را می‌سوزاند و سالک را مدهوش می‌گرداند.
شرق اصفهان بیشترین موارد ابتلا به بیماری سالک را دارد.
المسالک و الممالک • صورة الارض • نزهة المشتاق فی الاختراق الآفاق • الرود المطار • معجم‌البلدان • سفرنامه ابن بطوطه • مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر • نقشه پیری رئیس
دو خُطْوَه بیش نبْود راهِ سالک اگر چه دارد آن چندین مَهالک
در قبض ز بسط است فزون بهره سالک گردید گهر قطره باران ز فسردن
فکر دنیا، مانع سالک نگردد در طلب خانه نتواند ز رفتن سیل را دامن گرفت
سالکان بودند شیران کریم جمله پیچیدند سر اندر گلیم