سازمان

سازمان

معنی کلمه سازمان در لغت نامه دهخدا

سازمان. ( اِمص ، اِ مرکب ) تشکیلات. حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون : سازمان حکومتی.سازمان نظامی. سازمان برنامه هفت ساله. سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران. سازمان دفاعی. سازمان ملل متحد. سازمان بین المللی کار. سازمان خواربار و کشاورزی. سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی. سازمان جهانی بهداشت. سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی. سازمان جهانی هواشناسی. سازمانهای اداری. سازمانهای ملی.

معنی کلمه سازمان در فرهنگ معین

(زْ ) (اِمر. )۱ - مجموعة شعب و کارمندان یک اداره یا مؤسسه ، تشکیلات . ۲ - مجموعة هدف مندی که پیرو یک نظام است . ۳ - ساختار.

معنی کلمه سازمان در فرهنگ عمید

۱. مجموع کارمندان، دستگاه ها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظم وترتیب انجام بدهند، تشکیلات.
۲. طرز ساخت.
۳. نظم وترتیب.
* سازمان دادن: (مصدر متعدی ) نظم وترتیب دادن.

معنی کلمه سازمان در فرهنگ فارسی

مجموعه دستگاهها و شعب و کارمندان یک اداره یا یک موسسه تشکیلات : سازمان ملل متحد .

معنی کلمه سازمان در فرهنگستان زبان و ادب

{organisation} [باستان شناسی، جامعه شناسی، عمومی] گروهی از افراد که با هدف یا علاقه مندی خاصی گرد هم می آیند و روابط و ساختار مشخصی را به وجود می آورند * مصوب فرهنگستان اول

معنی کلمه سازمان در دانشنامه عمومی

سازمان (فرار از زندان). سازمان ( به انگلیسی: The Company ) در داستان، نام گروه مخفی مافیایی در سریال فرار از زندان می باشد. این گروه که در مجموع شرکت های وابسته و چندملیتی را اداره می کند. نفوذ و قدرت خود را از طریق کاخ سفید به واسطه انجام تصمیمات مهم و مؤثر، برای کشور را انجام می دهد. هدف اصلی آن تحمیل الگوی خود به واسطه نظم نوین جهانی برای حفظ و کنترل اقتصاد یک کشور است. این سازمان بسیاری از آژانس های مهم دولتی به ویژه سرویس پلیس مخفی ایالات متحده و کارولین رینولدز ( پاتریشیا ودینگ ) ، معاون رئیس جمهور سابق ایالات متحده، را برای انجام امور کنترل بر نوسانات لایحه انرژی دولت را تحت نفوذ و در چنگال خود دارد.

معنی کلمه سازمان در ویکی واژه

(اداری): نهاد مستقل که رئیس آن از سوی بالاترین مقام دولتی یا حکومتی کشور منصوب می‌شود؛ مؤسسه‌ای که برای انجام دادن کار معینی تأسیس می‌شود.
مجموعه شعب و کارمندان یک اداره یا مؤسسه، تشکیلات؛ساختار؛ مجموعه هدف‌مندی که پیرو یک نظام باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه سازمان

ناخنی بر دل نزد ما را درین عالم کسی نغمه محجوب ما در پرده این سازماند
سحر ز رنج خماریم ناخوش ایساقی به سازمان بدو جام می صبوح خوشان