سادگی
معنی کلمه سادگی در فرهنگ معین
معنی کلمه سادگی در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] ساده دلی.
معنی کلمه سادگی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سادگی در ویکی واژه
بدون نقش و نگار.
خالص و بی غش.
ساده لوحی
همواری، صافی.
آسانی، سهولت.
بدون زینت و زیور.
جملاتی از کاربرد کلمه سادگی
نازم دماغ ناز ندانی ز سادگی ست کشتن به ظلم و کشته احسان شناختن
بیکر عضو انجمن مذهبی دوستان (کوئیکرها) بود و به عنوان رئیس ناظر اجتماعی و صلح کوئیکر، سازمانی از کوئیکرها در بریتانیا که برای ترویج و ممارست شهادت کوئیکر در مورد صلح، برابری، سادگی و حقیقت کار میکرد، خدمت کرد.
را در نظر بگیرید، به سادگی میتوان دریافت که در جایگشت جایگاه عدد
علاج درد هجر امشب به آه صبحدم خواهم (سحاب) از سادگی تا صبح امید زیستن دارم
هرکه رفت آنجا نمکپالود شد سادگی افکند و رنگآلود شد
اگرچه این حالت متداولترین پوزیشن جنسی نیست، اما به عنوان پوزیشن مورد علاقه مردان در نظر گرفته میشود، در حالی که وضعیت معکوس دختر گاوچران مورد علاقه زنان است. بین شرکای جنسی، فردی که در حالت سگی قرار دارد معمولاً منفعل است، در حالی که شریک دیگر فعال است (اگرچه گاهی اگر فردی که در حالت سگ قرار دارد به سمت شریک زندگی خود پشت سرش برود، برعکس میشود). هر یک از طرفین ممکن است شریک غالب یا شریک مطیع باشد. شریک مطیع در وضعیت سگی برای انواع فعالیتهای جنسی اضافی باز است، به طوری که شریک فعال میتواند در حین رابطه جنسی مقعدی به واژن، مقعد نفوذ کند یا در موقعیتی باشد که به سادگی کل بدن را ماساژ دهد.
سادگی جهان رنگ جز تو چه آورد به عرض هم به زبان ناز توست آینه عذر خواه تو
دل که باغ دلگشای روح بود از سادگی وحشت آبادی شد از نقش تمنای غریب
سادگی میخندد از آیینهٔ اندیشهام دل ندارد هیچ و من بهر نثار آوردهام
محتاج اشک ما نبود آب و رنگ حسن از سادگی به چهره گل غازه می کشیم
هر نفس نقش غلط از عشوه در کارم کند این نه جرم اوست عیب سادگیهای من است
سادگی های «نظیری » دست صد تدبیر بست عشق چون دکان فرو چیند به افلاطون چه کار
ساده شو و ساده که جز سادگی نیست ترا مایهٔ آزادگی