معنی کلمه ساخته در لغت نامه دهخدا
چون مقیمان همه مشغول مقامند و لیک
یک یک از ساخته خویش همی بر گذرند.ناصرخسرو. || مصنوع. صنیع. بعمل آمده. ساخته شده : همه سپرغمهای آن از زر و سیم ساخته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 43 ). || در تداول عامه در مقابل «سفارشی » یعنی کالائی که سفارش میشودکه صنعتگر بسازد، بکار میرود. || آماده. ( صحاح الفرس ) ( برهان ). مستعد و آماده. ( غیاث ). حاضر.مهیا. بسغده. بسیجیده : اردشیر یک شب بخواب دید که فرشته ای از آسمان فرود آمدی و وی را گفتی خدای عزوجل ملک بتو خواهد دادن. ساخته باش. ( تاریخ بلعمی ).
از پی خدمت شریف تو داد
تا روم با تو ساخته بسفر.فرخی.گفت ساخته باشید که با بوسهل سوی ری بروید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 401 ). یک شب... پرده داری.... بیامد و مرا که عبدالغفارم بخواندو چون وی آمدی بخواندن من ، مقرر گشتی که بمهمی مرا خوانده می آمد، ساخته برفتم. ( تاریخ بیهقی ص 130 ). مثالها رفت بخراسان بتعجیل ساخته شدن مردمانی که آرزومند خانه خدای عزوجل بودند. ( تاریخ بیهقی ). یک تن ساخته داری به که دو تن ناساخته. ( قابوسنامه ).
چون چاشت کند بخویشتن پیوست
تو ساخته باش کار شامش را
وان را که ازو همی طمع دارد
گو ساخته باش انتقامش را.ناصرخسرو ( دیوان ص 22 ).خدای تعالی ترا عافیت داد و لیکن چون بلا اختیار کردی ، ساخته باش. ( قصص الانبیاء جویری ص 153 ). گفت فردا علماء حاضر خواهند آمدن ، باید که ساخته باشی مناظره ایشان را. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 64 ). و تو ساخته باش با سپاه و چون خروش بوق شنیدی بیرون آی. ( مجمل التواریخ والقصص ).سلجوقیان ناساخته بودند. این قوم ناگاه بریشان زدندو بغارت مشغول شدند. ( راحة الصدور راوندی ). مردمان را فرمود که ساخته شوید و بیرون روید. ( ترجمه تاریخ اعثم کوفی ص 66 ). و جنگ آغاز نهادند و معاویه نیز ساخته شد. ( ترجمه تاریخ اعثم کوفی ص 75 ). تا اگر ناگه از در درآید [ دشمن ] ناساخته نباشی. ( مجالس سعدی ). || شاک السلاح ؛ با سلاح مکمل. با تجهیزات کافی. با برگ و ساز هر چه تمامتر. با تمام سلاح و آلات حرب : ابوبکر مردمان مدینه را همی گفت ساخته باشید شما و با سلاح همی روید هر جا که روید که این عرب نباید که شبیخون کنند. ( تاریخ بلعمی ). عبدالملک بن مهلب بمدد حجاج فرارسید با سپاهی ساخته ، دیگر روز حرب اندر گرفتند. ( تاریخ بلعمی ).