ساختنی
معنی کلمه ساختنی در فرهنگ فارسی
از در ساختن
جملاتی از کاربرد کلمه ساختنی
از شفاخانه لطفش چو دوا میطلبی چون من سوخته با درد و الم ساختنی ست
گر تو در مجلس خاصش ز ندیمان نشدی همچو خجلت زده با سوز و ندم ساختنی ست
چون نیست عنان اختیارم در دست هم ساختنی است چاره هرگونه که هست
منکر مشو افسانه پروانه و شمع است کاین قصه بود سوختنی ساختنی نیست
درد او را دوا شناختنیست چون شناسی علاج، ساختنیست
من حسینم ز در دوست مرانید مرا منزل سبط نبی بیت حرم ساختنی ست
وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً (۱۴) و او را مهتری دادم و کار ساختم کار ساختنی
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً (۱۵) ایشان دستانی میسازند نهانی ساختنی.
از شاخ بریده و گل چیده چو طفل پیوسته خراب گلستان ساختنی
عود دل تا نفسی دم زند از سوز درون سینه سوخته را مجمر غم ساختنی ست