ساحر. [ح ِ ] ( ع ص ، اِ ) جادو. ( مهذب الاسماء ). افسونگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سحرکننده. آنکه سحر کند. جادوگر. جادوکن. ج ، سَحَرَه ، ساحرین و ساحرون : باد نوروزی همی در بوستان ساحر شود تا بسحرش دیده هر گلبنی ناظر شود.منوچهری.ده یکی از لعب زلفش مایه ده لاعب است صدیکی از سحر چشمش توشه صد ساحر است.معزی ( دیوان ص 106 ).در بابل سخن منم استاد سحرتازه کز ساحران عهد کهن همبری ندارم.خاقانی ( دیوان ص 275 ).ساحران در عهد فرعون لعین چون مری کردند با موسی بکین.مولوی.بلاغت وید بیضای موسی عمران بکید و سحر چه ماند که ساحران سازند.سعدی.دل نماند بعد ازین با کس که گر خود آهن است ساحر چشمت بمغناطیس زیبائی کشد.سعدی ( بدایع ).رجوع به ترجمه مقدمه ابن خلدون ج 2 ص 1047 و 1061 و جادو،و سحر در این لغت نامه شود. || کنایه از کسی که در سخنگوئی و شاعری معجز نماید : امروز صاحبخاطران نامم نهند از ساحران هست آبروی شاعران زین شعر غرا ریخته.خاقانی.چون تو ملکه نبود و چون من کس ساحر مدح خوان ندیده ست.خاقانی.پدرت دیده ای که چون میداشت ساحری را که شد زبان ملوک.خاقانی.رجوع به سحرحلال شود. || فریبنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دلفریب. || دانشمند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). رجوع به نشوء اللغة ص 150 و160 شود.
معنی کلمه ساحر در فرهنگ معین
(حِ ) [ ع . ] (اِفا. ) افسونگر، فریبنده .
معنی کلمه ساحر در فرهنگ عمید
سحرکننده، جادوگر، افسونگر.
معنی کلمه ساحر در فرهنگ فارسی
سحرکننده، جادوگر، افسونگر، سحارجمع ( اسم ) سحر کننده جادو کننده جادوگر افسونگر جمع سحره ساحرون ساحرین سحار .
[ویکی الکتاب] معنی سَاحِرٌ: جادوگر معنی نَّفَّاثَاتِ: زنان جادوگر ساحر ، که در عقدهها و گرهها علیه مسحور میدمند ، و به این وسیله مسحور را جادو میکنند ریشه کلمه: سحر (۶۳ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه ساحر
در شعر شاعران زمان عباسیان در مورد اعضای خاندان برمکی اشعاری گفته شدهاست. در بعضی از اشعار برمکیان را نامسلمان معرفی کردهاند و حتی یحیی برمکی را ساحر و کافر نامیدند. دلیل این اتهامات ساخت معبد نوبهار به دست نیاکان برمکیان میباشد:
دین اسلام به وجود جادو و جادوگری باور دارد. بنا به گفته قرآن در آیه ۱۰۲ سوره بقره جادوگری توسط شیاطین از زمان سلیمان رواج یافت چنانکه شیاطین برای اختلاف و جدایی انداختن و بروز انواع فتنهها به مردم جادو را آموزش میدادند سپس خداوند دو فرشته به نامهای هاروت و ماروت را مأمور ساخت تا راه مقابله با جادو را به مردم یاد دهند. اسلام دربارهٔ جادو میگوید: «ساحر هر کاری که کند و از هر دری که وارد شود خوشبخت و رستگار نمیشود.»
ابوبکر احمد بن علی بن قیس المختار بن عبدالکریم بن جرثیا بن بدنیا بن برطانیا بن علاطیا الکسدانی الصوفی (متوفی ۹۳۰میلادی ) به اختصار ابن وحشیه کلدانی گفته می شود، از ساحران و دانشمندان علوم غریبه نبطی در نیمهٔ دوم قرن دوم هجری بود. مؤلف آثاری در کیمیا و جفر (که در الفهرست ذکر شدهاست).
از چشم ساحر تو گشتیم شاعر تو عذر عظیم دارم در عشق خوش عذاری
از ساحری، عصای کلیمم ولی چه سود؟ چون هر کجا که هست گلیمست همبرم
چون به غزنین ساحری شد زیر خاک خاک شروان ساحری دیگر بزاد
از منجم بود در حکمش هزار وز معبر نیز و ساحر بیشمار
گناه شمعونی به عنوان گناه کسی که دوست دارد در کلیسا مقام بالا داشته باشد به نام او نامگذاری شدهاست. شمعون معمولاً به عنوان سمبل اخلاق ستیزی و گناه شناخته میشود. در کتابهای خارج عهد جدید گاهی او به عنوان یک ساحر بسیار قدرتمند مطرح میشود که میتوانسته در صورت دلخواه پرواز کند، نامرئی شود یا به شکل یک حیوان درآید. شاید دلیل این امر آن باشد که او به مخالفت با باورهای پذیرفته شده از سوی مردم پرداخت تا به تبلیغ دین خود در میان آنها بپردازد.
دل را بسحر غمزه خوبان همی برد آن غمزه را نگر که زهی غمزه و ساحر است
و قال عبد اللَّه بن مسعود «من اتی ساحرا او کاهنا او عرّافا فصدّقه بما یقول فقد کفر بما انزل علی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.»
در محاکمات ساحرهها در اروپای نوین نخستین به اوج میرسد که منجر به ظهور شخصیت انباری «ساحره» در فرهنگ مردمی و داستان پریان در دوره نوین و همچنین مفهوم «ساحرهگری نوین» در ویچا و جنبشهای مربوطه از ساحرهگری معاصر شدهاست.
آن جزع بین که بر کف موسیش ساحریست وان لعل بین که بر لب عیسیش همدمی است