ساتر

معنی کلمه ساتر در لغت نامه دهخدا

ساتر. [ ت ِ ] ( ع ص ، اِ ) پوشنده. ( آنندراج ). || پوشش. || روپوش. سرپوش.
- ساتر عورت ؛ پوشنده عورت. عورت پوش.
ساتر. ( اِخ ) قومی بودند که در قرن پنجم پیش از میلاد در تراکیه در آسیای صغیر می زیستند. هرودوت گوید:تنها قومی بودند که در حمله خشایارشا ( 480 ق. م ) مطیع او نگردیدند و آزادی خود را تا زمان ما [ هرودوت ] حفظ کردند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 748 شود.

معنی کلمه ساتر در فرهنگ معین

(تِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) پوشاننده ، پنهان - کننده . ۲ - (اِ. ) پوشش .

معنی کلمه ساتر در فرهنگ عمید

پوشاننده، پنهان کننده.

معنی کلمه ساتر در فرهنگ فارسی

پوشاننده، پنهان کننده
۱ - پوشانده پنهان کننده نهان کننده . ۲ - روپوش سرپوش . ۳ - ( اسم ) پوشش . یا ساتر عورت ۱ - آنچه عورت شخص را بپوشاند . ۲ - آنچه نمازگذار از لباس خود گیرد . ۴ - صور اکوانیه و مظاهراسمائیه الهیه .

معنی کلمه ساتر در فرهنگستان زبان و ادب

[حمل ونقل دریایی] ← سامانۀ اطلاع رسانی تردد شناورها

معنی کلمه ساتر در ویکی واژه

پوشاننده، پنهان‌کننده.
پوشش.

جملاتی از کاربرد کلمه ساتر

عکس باطن نمود در ظاهر گشت امکان وجوب را ساتر
جنّت او عین روح و جسم ماست ساتر اوئیم و جنّت اسم ماست
ماه روشن را شب تاریک بنماید به ‌خلق وان شب زلفش همه رخسار او را ساترست
آن که به محراب گفت از همه مؤمن‌ترم گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است
ظهورک فی کل المظاهر ماخفی ولکن حجاب الکون وجهک ساتر
گرچه می گردد ز پیچ و تاب کوته، رشته ها رشته آه مرا سازد رساتر پیچ و تاب
وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه ساترلند شده‌است.
باختر بعد از مرگ اسکندر مقدونی، جزء قلمرو سلوکیان درآمد. ادارهٔ آن بدست ساتراپهای یونانی اداره می‌شد.
کارین کلر-ساتر، عضو شورای فدرال، در یک کنفرانس مطبوعاتی بعد از ظهر یکشنبه اعلام کرد که قانون تصویب شده در همه‌پرسی قرار است در ۱ ژوئیه ۲۰۲۲ لازم الاجرا شود. پس از آن زوج‌های همجنس مجاز به ازدواج خواهند بود.
چون شناسد اندک و منکر شود منکری‌اش پردهٔ ساتر شود
واژهٔ آذربایجان از واژهٔ آتروپات، نامِ ساتراپ (فرماندار) ایرانیِ ماد کوچک در زمان حملهٔ اسکندر به ایران، نشأت گرفته‌است. آتروپات بخش‌های شمال غربی ایران را از حملهٔ اسکندر حفظ کرد و پس از مرگ او حکومتی مستقل از مقدونی‌ها تشکیل داد. معنی نام آتروپات ریشه در دین زرتشتی داشته و به معنی «آذربُد» یا «نگهبان آتش» یا «نگهبانی شده توسط آتش» است.
بود کوتاه عمری، کان بود با پیچ و تاب غم که گردد نارساتر زلف چون گردید پرچین‌تر
مهی گذشت که بر دست من نیامد می چگونه باشم ازین پارساتر و بهتر
جانشین او بالاکروس، محافظ اسکندر مقدونی بود که ساتراپ هلنیستی کیلیکیه شد.
تمامی ذرات کاینات، روز و شب با رساترین زبانها ترا نصیحت همی گویند و با شیواترین بیان و پنهان و آشکارا پندت همی دهند. اما کودنان و سفیهان این پندها را فهم نکنند و آن موعظه ها را جز کسانی که گوش فرا دهند، کس بخرد درنیابد.