معنی کلمه زیت در لغت نامه دهخدا
زیت. [ زَ ] ( ع اِ ) روغن. ( ترجمان القرآن ). روغن زیتون . ( دهار ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). روغن تخم درخت زیتون و در بعض بلاد آن را به چراغ میسوزند و برای دفع درد گزیدن زنبور اثر تمام دارد. ( غیاث ). به فارسی روغن زیتون گویند و آنچه از زیتون رسیده گیرند زیت عذب نامند و غیرمغشوش او سریعالانتشار بر سطح بدن می باشد و اجزای آن از یکدیگر منقطع نمیگردد بخلاف مغشوش... ( از تحفه حکیم مؤمن ) :... کأنَّها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضی ولو لم تمسسه نار نور علی نور... ( قرآن 35/24 ).
مرا زیت و زنبوره در کیش هست
چو زنبور هم نوش و هم نیش هست.نظامی.گشاده خواندن او بیت بر بیت
رگ مفلوج را چون روغن زیت.نظامی.زان همی پرسی چرا این می کنی
که صور زیت است و معنی روشنی.مولوی.شبی زیت فکرت همی سوختم
چراغ بلاغت بیفروختم.سعدی ( بوستان ).رجوع به نشوءاللغة ص 74، 75، 77 و تذکره داود ضریر انطاکی و اختیارات بدیعی و تحفه حکیم مؤمن شود. || نور استعدادها الاصلی. ( تعریفات جرجانی ). رجوع به زیتون شود.
زیت. ( اِخ ) دهی از دهستان هندمینی است که در بخش بدره شهرستان ایلام واقع است و 120 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).