معنی کلمه زیاده در لغت نامه دهخدا
- باقی و زیاده ؛ کلمه ای است که در فاضل حساب استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ).
- زیاده از آنچه ؛ بیش از آنچه. علاوه از آنچه. ( ناظم الاطباء ).
- زیاده بر ؛ افزون از. بیش از. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- زیاده بر آنچه ؛ بیش از آنچه. ( ناظم الاطباء ).
- زیاده دادن ؛ افزون دادن و بیش دادن. ( ناظم الاطباء ).
- زیاده شدن ؛ افزون شدن و بسیار شدن و ترقی کردن و بالیدن. ( ناظم الاطباء ) : سواران را به گفتن او تهور زیاده شد. ( گلستان ). مگراعتقاد پادشاه در حق من زیاده شود. ( گلستان ).
|| بعضی خرافیان برای احتراز از گفتن سیزده که آنرا عدد شومی پندارند، بجای آن زیاده گویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). بعضی عدد 13 را نحس شمارند و نام نبرند و بجای آن زیاده گویند. ( فرهنگ فارسی معین ). || یکی از هفت بازی نرد. زیاد. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیاد شود. || در اصطلاح دیوان جیش افزون بوده است به رزق جاری یک فرد سپاهی. ( از مفاتیح ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).