جملاتی از کاربرد کلمه زیا
از دودۀ معاویه و زادۀ زیاد تا کرده ای بعیش و طرب یاد کرده ای
یگانهای در دل میزند به دست ارادت که جای موکب حسنش ز طرف ماست زیادت
که را بود این گمان که بازیابیم نشانی زین چنین فتنه نشانی
عقل داند که بر زیان بودست هر که از بهر مال جان فرسود
هرچه از یارت جدا اندازد آن مشنو آن را کان زیان دارد زیان
کرده آل زیاد و شمر لعین ابتدای چنین تبه در دین
جانا، چه زیان بود اگر سود کند از خوان سگان سر کویت مگسی؟
قدم بر نردبانی نه دو چشم اندر عیانی نه بدن را در زیانی نه که تا جان را بیفزایی
بس که در سودا به شوق افتاده ام از زیان خود ندانم سود خویش