زورآزمایی

معنی کلمه زورآزمایی در لغت نامه دهخدا

( زورآزمایی ) زورآزمایی. [ زْ / زِ ] ( حامص مرکب ) نشان دادن زور و نیرو. دست و پنجه نرم کردن. پهلوانی. ( فرهنگ فارسی معین ). زورورزی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
چو زورآوری خودنمایی کند
بر افتاده زورآزمایی کند.سعدی ( بوستان ).تو با این مردی وزورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی.سعدی.دو جا غیرت کند زورآزمایی
چنان گیرد کزو نبود رهایی.وحشی.رجوع به زورآزما شود.

معنی کلمه زورآزمایی در فرهنگ معین

( زورآزمایی ) (زِ ) (حامص . ) دست و پنجه نرم کردن .

معنی کلمه زورآزمایی در فرهنگ عمید

( زورآزمایی ) ۱. سنجیدن یا نشان دادن زور و قوۀ خود.
۲. آزمودن زور و قوۀ یکدیگر با کشتی گرفتن و دست و پنجه نرم کردن.

معنی کلمه زورآزمایی در فرهنگ فارسی

( زور آزمایی ) ۱ - نشان دادن زور و نیرو دست و پنجه نرم کردن . ۲ - پهلوانی .

معنی کلمه زورآزمایی در ویکی واژه

دست و پنجه نرم کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه زورآزمایی

می کند با عشق، دل زورآزماییها هنوز می رود دست و بغل چون موج با دریا هنوز
ذره‌ای از پیکر گیهان بود جرم زمین با همه زورآزمایی‌، با همه پهناوری
تو با این مردی و زورآزمایی همی ترسم که از زن کمتر آیی
زفکر ما و من جستن تلاشی تند می‌خواهد مکن تکلیف طبع این مصرع زورآزمایی را
محبت چون کند زورآزمایی شکست آرد به قلب مومیایی
چون کند زورآزمایی پنجهٔ خورشید عشق کی بسان صبح می ماند گریبانی درست
ندارد سعی مردن آنقدر زورآزماییها کمال پهلوانی سر به خاک افکندنی دارد
به خاک آرم به زور پنجه گفتار اغیارت اگر در عشق تو با من کند زورآزمایی‌ها!
یکی از صاحبدلان زورآزمایی را دید به هم بر آمده و کف بر دماغ انداخته.
دل که با خوبان بدخو آشنایی می‌کند شیشه‌ای با خاره‌ای زورآزمایی می‌کند