زمین مرده
معنی کلمه زمین مرده در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه زمین مرده
در و دیوار در وجد از نسیم نوبهار آمد زمین مرده دل را خون به جوش از لاله زار آمد
به زندگانی شاه جهان که دیر زیاد ستم نروید چون بر زمین مرده گیا
هیچ طاعت همچو احیای زمین مرده نیست باده را در گوشه محراب می باید کشید
هرکه خواهد که ببیند بر زمین مردهای را میرود ظاهر چنین
زمین مرده و ابر گریان بر او صبا کرده بار دگر جان در او
سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ از آسمان باران آمد، زمین مرده بوی زنده گشت، نبات و ازهار و انوار پدید آمد. از خزینه قدرت باران رحمت آمد، دلهای پژمرده بوی زنده گشت. یکی را تخم ندامت کشتند، آب توفیق دادند، زاهد گشت. یکی را تخم عنایت کشتند، آب رعایت دادند، تائب گشت. یکی را تخم هیبت کشتند آب تعظیم دادند عارف گشت.
او چمن زادی چمن پرورده ئی من دمیدم از زمین مرده ئی
شب چو خون مرده و سنگ مزارش خواب توست زنده گردان از عبادت این زمین مرده را
ز احیای زمین مرده به طاعت نمی باشد دل افسرده ما را به جام باده احیا کن
با زمین مرده ابر نوبهاری کی کند آنچه با من بوی زلف یار سرکش میکند