به سرحد وصالش گر زوجهی راه میابم شرف هم خانه میگردد دگر با روزگار من
زوجه خلق را دهند طلاق بهر غیری کنند عقد و صداق
هرگاه زوج، زوجهٔ خویش را به زنا قذف کند و بیّنهای نیز در دست نداشته باشد، باید لعان عملی گردد. لعان ده سوگند است، با صیغه خاص خود که زوج و زوجه هر کدام پنج بار تشریفات ویژه باید ادا کنند.
شوهر دختر پیغمبر خاتم که به عالم بهر این زوجه و آن زوج نبد همسر دیگر
و قال عروة بن الزبیر: هی خولة بنت حکیم من بنی سلیم. و روی انّ امرأة اتته، فقالت له: وهبت لک نفسی، فلم یردّها، فقال: لا حاجة لی الیوم بالنّساء، فزوجها من رجل من الانصار.
از دیگر تفاوتهای ازدواج سنتی و مدرن، تفاوت سنی زوجین است. در ازدواج سنتی معمولا زوج (داماد) چندین سال از زوجه (عروس) مسنتر است. در حالی که در ازدواجهای مدرن، زوجین اختلاف سنی معناداری نداشته و در مواردی نسبت معکوس برقرار است.
و قیل الغی واد فی جهنّم بعید القعر منتن الرّیح، فیه بئر یقال لها الهبهب کلما خبت جهنّم سعّرت منها، فذلک. قوله: «کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِیراً» و قیل هو نهر حمیم فی النّار بعید القعر، خبیث الطعم، یقذف فیه الّذین اتّبعوا الشّهوات. و قال ابن عباس: الغیّ اسم و واد فی جهنّم، و انّ اودیة جهنّم لتستعیذ من حرّه، عدّ ذلک الوادی للزانی المصر علیه، و لشارب الخمر المصر علیه، و لأکل الربوا الّذی لا ینزع عنه، و لاهل العقوق، و لشاهد الزور، و لامرأة ادخلت علی زوجها ولدا.
زوجه واحدند اینجمله مرآت تعینهای باطن هم شئونات
گفتند نام وی چیست؟ گفت حوا گفتند چرا حوا نام است؟ گفت لانّها خلقت من حی گفتند او را دوست داری؟ گفت آری. پس حوا را پرسیدند که تو او را دوست داری؟ گفت نه و دوستی وی آدم را بیشتر بود و تمامتر، لکن راست نگفت فقالوا لو صدقت امرأة فی حبّها لزوجها لصدقت حواء. و قال النبی ص ان المرأة خلقت من ضلع، لن تستقیم لک علی طریقة، فان ذهبت تقیمها کسرتها و ان استمتعت بها استمتعت بها و فیها عوج.
طلاق زوجه تبریز داده نشد راضی رود با بنده زاده
آوردهاند کی وقتی شیخ ابوسعید قدس اللّه روحه العزیز چون بجانب باورد آمد عریفی بود، پیش شیخ آمد و گفت ای شیخ چه باشد کی اگر شیخ روزی چند در باورد مقام کند تا کی مردمان در خدمت بیاسایند. شیخ اجابت کرد و مدت سی روز آنجا مقام کرد. هر روز بامداد این عریف یک دینار بحسن دادی و گفتی در وجه سفرۀ درویشان خرج کن و مردمان بدان اعتراض میکردند کی آن ازوجه حلال بود. بعد از سی روز شیخ عزم کرد، بر سر جمع گفت که آن عریف را بخوانید، عریف را بخواندند، شیخ گفت این زر کی بسفرۀ درویشان خرج میکردی از کجا بود؟ گفت از جدۀ من گردن بندی میراث مانده بود سی مهرۀ زرین در وی کشیده هر روز از آن مهرۀ خرج سفره کردمی امروز آن مهرها برسید و شیخ عزم کرد. چون سخن او شنیدند مردمان را آن اشکال برخاست و اعتقاد در حقّ شیخ زیادت گشت.
پوشیده نماند که انسان کامل را به اسامی مختلفه میخوانند و ازوجهی و مناسبتی مسمی به اسمی مینمایند. چون از عالم حقایق و دقایق خبر میرساند لهذا گاهی جبرئیلش گویند و چون از معارف و مکارم به طالبان، رزق بخش است، میکائیلش نامند و چون مریدان را از معاد و بازگشت آگاه میکند، اسرافیلش خوانند و چون قطع تعلق نفس اماره از شهوات جسمانی نماید، عزرائیلش دانند. آدمش گویند که معلم طالبان راه هدی است و نوحش گویند کهنجات دهنده از طوفان بلاست. ابراهیمش خوانند چرا که ازنار هستی گذشته و نمرود خویش را کشته و خلیل حضرت حق گشته. او را موسی نیز گفتهاند که فرعون هستی را به نیل نیستی غرق نموده و در طور قربت اللّه در مناجات است و نیز خضر نام کردهاند که آب حیوان عالم لدنی خورده و به حیات جاودانی پی برده و نیز الیاس لقب نهادهاند که غریق بحر ضلالت را به ساحل نجات، دلالت مینماید.
آبشار لونک، این آبشار در منطقه جنگلی کنار جاده کوهستانی سیاهکل به دیلمان پس از شهر سیاهکل قرار دارد و فاصله آن تا شهر سیاهکل حدود ۲۵ کیلومتر است. این آبشار دوقلو میباشد. این تنها یکی از آبشارهای کوچک و بزرگ این منطقه میباشد. این آبشار در فصل بهارو پاییز آب فراوانی دارد و در تابستان کمآب میباشد. این منطقه علاقهمندان خاص خود را دارد و زوجهای جوان در روز عروسی خود به کنار این آبشار آمده و عکسهای به یاد ماندنی میگیرند.
پولُس برای بهتصویر کشیدن مفهوم اتحاد یهود و غیریهود در بدن مسیح، از صنایع بدیع استفاده میکند. او کلیسا را به بدنی تشبیه میکند که مسیح سَرِ آن است، یا به عمارتی که مسیح سنگِ اصلی آن است. و باز در جایی دیگر از رساله، کلیسا را به زوجه مسیح تشبیه میکند. نویسنده با تعمق پیرامون فیض خدا در مسیح، چنان در بیان استدلال خود اوج میگیرد که هر لحظه بر شکوه و عظمت عباراتش افزوده میشود. بواقع، همهچیز در پرتو محبت، فداکاری، بخشش، فیض و قدّوسیت مسیح جلوهای خاص به خود میگیرد.
در تابستان سال ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ آوازه درافتاد که ازبگ خان بار دیگر آماده حمله به قلمرو ایلخان میشود. سپاهیان بغداد و دیاربکر به ایران اعزام گردیدند و در پی آنان ابوسعید نیز عازم این ناحیه گردید. وی در ۱۳ ربیعالاول ۷۳۶ / ۳۰ نوامبر ۱۳۳۵ در ناحیه قره باغ دیده بر جهان فروبست. مرگ وی ظاهراً به واسطه مسمومیت بودهاست. بعدتر بغداد خاتون، زوجه ایلخان و دختر امیرچوپان، به مسموم کردن ابوسعید متهم شد و اعدام گردید. با مرگ ابوسعید حکومت ایلخانان عملاً پایان یافت اما درگیری و جنگ بین رقیبان و مدعیان جانشینی ایلخانان ادامه یافت و قلمرو ایلخانیان تا سالها و ظهور تیمور دچار ملوکالطوایفی شد.
برای ازدواج برده هم، چه زن و چه مرد، اجازهٔ مالک ضروری است. همچنین مالک برده میتواند غلام نابالغ و کنیز (چه بالغ و چه نابالغ) را به عقد دیگری دربیاورد. اما در مورد وجود این اختیار برای غلام بالغ اختلاف است. مذاهب امامیه و مالکی و برخی دیگر ازدواج برده با شخص آزاد را مجاز میدانند. چه زن برده با مرد آزاد و چه مرد برده با زن آزاد. اما بهجز مالکیه بقیه اعتقاد دارند که بردهٔ مرد بیشتر از دو همسر آزاد همزمان نمیتواند داشته باشد، هرچند تا چهار همسر برده (کنیز) میتواند اختیار کند. حق قسم همسر برده نیز نصف همسر آزاد است. اما از نظر مالکیان تعداد همسران مجاز برای بردگان و حق قسم زوجه برده مشابه اشخاص آزاد است.