زنش

معنی کلمه زنش در لغت نامه دهخدا

زنش. [ زَ ن ِ ] ( اِمص ) مصدر دوم زدن. زخم. ضربت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : اردوان و اسوباران فرازرسیدند و از چنان زنش اَفَد نمود، پرسید این زنش که کرد؟ ( کارنامه اردشیر بابکان ترجمه صادق هدایت ص 9، یادداشت ایضاً ). این اسم مصدر اکنون غیر مستعمل است و فقط درترکیب «سرزنش » می آید. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زنش. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است و 105 تن دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

معنی کلمه زنش در فرهنگستان زبان و ادب

{beat} [فیزیک] تغییر دوره ای دامنه در نتیجۀ دو موج سینوسی که بسامد آنها اندکی اختلاف دارد

معنی کلمه زنش در دانشنامه آزاد فارسی

زَنِش (beat)
(یا: ضربان) در فیزیک، تغییر دوره ای در دامنه، درنتیجۀ برهم نهی دو سیگنال سینوسی با تفاوت اندکی در بَسامد.

جملاتی از کاربرد کلمه زنش

چه گوشمال که از دست او کشیده کمان ؟ چه سر زنش که ز انصاف او نیافت چماق ؟
سه شنبه ۲۱ تیر، گروهی از بازنشستگان تأمین اجتماعی شوش در مقابل ساختمان فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند.
ز دست سرزنش خلق، سر بدر نکنی چو لاک‌پشت ترا چون کنند در صندوق
من لوح دل از جمله امانی شستم جان را زنشاط و کامرانی شستم
راه عشقت گرم تر پویم به سر از سرزنش چون قلم کاندر نوشتن تیزتر گردد ز قط
دعا کرد آن زنش تا آن جوان نیز بیک دم دیده ور گشت و روان نیز
از روی نرم سرزنش خار می کشم چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
چنین داد پاسخ که برترمنش که باشد فروان بدو سرزنش
اگر چه چو فغفور داری منش زبان را میاور سوی سرزنش
ای باغبان، به سرزنش بید و سرو کوش تا خود چرا ز خط چمن سر کشیده اند
وزنش بدون گلوله ۳ کیلو و ۲۷۰ گرم است.
در ۱۹۵۰، مدرسه اقتصاد لندن را به‌قصد دانشگاه شیکاگو ترک گفت. وی پس از بازنشستگی مجدداً به اروپا بازگشت.
کدام است آهسته تر مرد؟ گفت جوانی که با سرزنش نیست جفت