زنار

معنی کلمه زنار در لغت نامه دهخدا

زنار. [ زُن ْ نا ] ( معرب ، اِ ) هر رشته را گویند عموماً. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). ریسمانی است به ستبری انگشت از ابریشم که آن را بر کمر بندند و این غیر از کستیح است. ( از تعریفات جرجانی ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). مأخوذ از تازی هر رشته ای عموماً. || هر حلقه و رشته ای که بر میان قدح و ساغر بندند. ( ناظم الاطباء ).
- زنار ساغر ؛ کنایه از موج پیاله شراب است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( از ناظم الاطباء ). آن خطی که از شراب سرتاسر پیاله رود. ( شرفنامه منیری ).
- || خطی را نیز گویند منحنی که از شراب در پیاله معلوم می شود تا پر شدن پیاله. ( برهان ) ( آنندراج ). خطی از شراب درپیاله که معلوم می کند پر شدن پیاله را. ( ناظم الاطباء ).
- || حلقه ای که از شراب در پیاله باقی می ماند. ( ناظم الاطباء ).
- زنار سلیمانی ؛ خطی باریک که در میان مهرهای سلیمانی می باشد. ( آنندراج ).
- زنار قدح ؛ خط قدح. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- || موج شراب در قدح. ( ناظم الاطباء ).
- زنار مینا ؛ خطی که از مینای نیم پر بهم رسد. ( آنندراج ) ( از بهار عجم ).
|| آنچه ترسایان بر میان بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رشته مانندی که ترسایان بر میان بندند . ( ناظم الاطباء ). نشان ترسایان. ( زمخشری ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رشته ای که ترسایان... بر میان بندند. ( ناظم الاطباء ). علامت خاصی است که عیسویان راست... ( فرهنگ مصطلحات عرفا ). خیوط غلاظ که ترسایان بر میان ، بالای همه جامه ها بستندی تمییز از مسلمانان را. ج ، زنانیر. رجوع به معالم القربة ص 13 شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). از یونانی «زوناری » ، از یونانی قدیم «زوناریون » مصغر «زونه » بمعنی کمربند و منطقه ، زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بوده اند داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند، چنانکه یهودیان مجبور بوده اند عسلی ( وصله عسلی رنگ ) بر روی لباس خود بدوزند. ( حاشیه برهان چ معین ) :
وز ایشان بسی نیز ترسا شدند
به زنار پیش سکوبا شدند.فردوسی.به زنار و شماس و روح القدس
کز این پس مرا خاک در اندلس.فردوسی.چو زنار قسیس شد سوخته
چلیپای مطران برافروخته
کنون روم و قنوج ما را یکیست

معنی کلمه زنار در فرهنگ معین

(زُ نّ ) [ یو. ] (اِ. ) ۱ - رشته ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند. ۲ - کُستی ، شالی که زردشتیان به کمر بندند.

معنی کلمه زنار در فرهنگ عمید

۱. کمربندی که مسیحیان ذِمی به حکم مسلمانان بر کمر می بسته اند تا از مسلمانان بازشناخته شوند.
۲. نوار یا گردن بندی که مسیحیان با صلیب کوچکی به گردن خود آویزان می کردند.
۳. = کستی

معنی کلمه زنار در فرهنگ فارسی

کمربند، کمربندمسیحیان تاازمسلمانان جداشوند
( اسم ) ۱ - رشته ای که متصل به صلیب که مسیحیان بگردن خود آویزند . ۲ - کمربندی که زردشتیان به کمر بندند کستی کشتی . ۳ - کمربندی که ذمیان نصرانی در مشرق زمین مجبور بوده اند به کمر بندند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند . یا رنار ساغر موج پیاله شراب . یا زنار از کمر گشادن ( از میان گشادن ) باز کردن زنار از کمر مقابل زنار بستن .

معنی کلمه زنار در دانشنامه آزاد فارسی

زُنّار
(از ریشه یونانی به معنی کمربند) کمربندی که مسیحیان در قلمرو اسلامی در عهد قدیم، برای تمایز از مسلمانان، مجبور به بستن آن بودند، و نیز، از اصطلاحات استعاریِ رایج در متون عرفانی و صوفیانۀ زبان فارسی. صوفیانِ فارسی زبان، این کلمه را، با توجّه به معنیِ اصلی اش، در دو مفهوم متضاد به کار برده اند. اینان، گاه زنّار را به معنیِ مجموعۀ قیودی دانسته اند که نفس سالک را در خود اسیر کرده و مانع از رهایی و تعالیِ او در سلوک می شود. این کلمه، مرتبه ای دیگر به معنیِ اتّکای سالک به حبل ِ متینِ توحید حضرت حق و یگانگی او در قوا و فعل و تأثیر به کار رفته است. در این معنی، زنّاری که بر گردن سالک است، نه تنها مانع از سیر او نیست، که با اتّصال دائم او به حبل توحید، باعث تکامل دائم اوست. زنّار در معنیِ اوّل گسستنی و در معنیِ دوم تقویت کردنی و پاس داشتنی است.

معنی کلمه زنار در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زنّاریکی از نشانه های مسیحیان است.
زُنّار نشان ترسایان است.
زنّار رشته‏ای ستبر و رنگارنگ است که مسیحیان بر کمر می‏بستند.
کاربرد زنّار در فقه
از آن در باب جهاد نام برده‏اند.
← حکم زنّار
۱. ↑ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة ج۲، ص۲۱۵.۲. ↑ جواهر الکلام ج۲۱، ۲۷۲.
...
[ویکی فقه] زنّار. زنّاریکی از نشانه های مسیحیان است.
زُنّار نشان ترسایان است. زنّار رشته‏ای ستبر و رنگارنگ است که مسیحیان بر کمر می‏بستند. کاربرد زنّار در فقه از آن در باب جهاد نام برده‏اند. ← حکم زنّار سزاوار است در قرارداد ذمه شرط شود که ذمّیان لباسی بپوشند که از مسلمانان بازشناخته شوند؛ به عنوان مثال، مسیحیان روی لباس خود زنّار بر کمر بندند.

معنی کلمه زنار در ویکی واژه

شالی که زردشتیان به کمر به بند. کُستی. میان را به زنّار خونین ببست/ فکند آتش اندر سرای نشست «فردوسی»
رشته‌ای که مسیحیان به وسیله آن صلیب را به گردن آویزند.

جملاتی از کاربرد کلمه زنار

منکه با کفر سر زلف تو بستم پیمان کافر عهدم و شایسته زنارم من
جز بهر عشق هر که کمر بست بر میان نزدیک من کمر نه، که زنار دیگرست
یار کافر گشت ایمان خود فروخت وای این زنار در گردن کُنم
هستی تو از سر و بن در چشم خویش ناخن زنار روم گم کن در عشق زلف شامی
زنار برگسستم زاسلام توبه کردم ننگ است بت پرستی از سبحه عار دارم
در وصالش اگر از من نفسی باقی بود آن نفس بر دل من حلقه زناری بود
در کفر هم قبول نکردند طرز ما از پیچ و تاب رشتهٔ زنار سوختیم
کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش تسبیح در آویزد، زنار دراندازد
از حلقه و تاب و بند زلفت هم مومن و بستهٔ زنارم
به زنار و شماس و روح‌القدس کزین پس مرا خاک در اندلس