زن به مزد
معنی کلمه زن به مزد در فرهنگ عمید
معنی کلمه زن به مزد در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه زن به مزد
آنچه این زن به مزد میخواند جبرئیل آن به من نیاوردست
ور سخنکش یابم آن دم زن به مزد میگریزد نکتهها از دل چو دزد
خداوندا، نگه دارش ز دزدان ز چشم عیب جوی زن به مزدان
ز تاراج این فرقه زن به مزد خریدار کالای خویشم ز دزد
مزد باشد برای خندیدن سبلت زن به مزدشان ریدن
تا دیگران دلیر نگردند همچو او فرمان من ببر بکش این زن به مزد را
ما را حواله ای کن زین به که نیست پیدا آن زن به مزد مسکین در هیچ جا و مسکن
بر آن کار اگر مزد دارد طمع همین به که نامش نهی زن به مزد
زشت گدای زن به مزدم من وز همه زو کشم بلیفن خویش
گفتی آن زن به مزد بیمارست کآب چونین بر طبیب برند