زمار

زمار

معنی کلمه زمار در لغت نامه دهخدا

زمار. [ زِ ] ( ع مص ) بانگ کردن شترمرغ. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) بانگ شترمرغ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زمار. [ زَم ْ ما ] ( ع ص ) نای نواز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نای زن. ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). زمارة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زمارة شود.

معنی کلمه زمار در فرهنگ معین

(زِ ) [ ع . ] (ص . ) نای زن ، نی نواز.
( ~. ) [ ع . ] (اِ. ) بانگ شترمرغ .

معنی کلمه زمار در فرهنگ فارسی

ناحیه ای در عراق ( عرب ) در قضائ تل اعفر از لوائ موصل ۸٠٠٠ سکنه .
( اسم ) بانگ شتر مرغ .

معنی کلمه زمار در دانشنامه عمومی

زمار ( به عربی: زمار ) یک شهر در عراق است که در استان نینوا واقع شده است. جمعیت این شهر را مردم کرد تشکیل می دهند که اکثر آنها به کشاورزی مشغول هستند. گندم محصول اصلی این منطقه است.

معنی کلمه زمار در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زمّار یا زِمّیر نوعی ماهی بدون پولک است و عنوان یاد شده در باب اطعمه و اشربه آمده است.
بنابر قول مشهور، خوردن ماهیهای فاقد پولک، از جمله زِمّار حرام است.

[ویکی فقه] زمّار. زمّار یا زِمّیر نوعی ماهی بدون پولک است و عنوان یاد شده در باب اطعمه و اشربه آمده است.
بنابر قول مشهور، خوردن ماهیهای فاقد پولک، از جمله زِمّار حرام است.

معنی کلمه زمار در ویکی واژه

نای زن، نی نواز.
بانگ شترمرغ.

جملاتی از کاربرد کلمه زمار

گر مطرب این ترانه سراید حزین بود چون بانگ چنگ نالهٔ مزمار حنجرش
پس از کشت، برگ‌ها، شاخه‌ها و گل‌های گلدار جهت استفاده استخراج می‌شود. از رزماری به عنوان گیاه تزئینی در باغ‌ها استفاده می‌شود. از برگ‌ها برای طعم دادن به غذاهای مختلف، مانند قیمه و گوشت سوخاری استفاده می‌شود.
وی در سال ۱۹۴۳ در قعطیه که قسمتی از إب بشمار می‌رفت ولی در اساس جزو منطقه ربده در عمران بود به دنیا آمد و به یک خانواده معروف مذهبی در یمن تعلق داشت. پدر وی محمد بن صالح بن مسلم الحمدی یک قاضی در ثلاء و زمار بود. وی در دانشکده خلبانی آموزش دید ولی درسش را نیمه تمام گذاشت و به همراه پدرش در دادگاه زمار در زمان احمد حمید الدین کار می‌کرد. او در زمان رئیس‌جمهور عبدالله السلال فرمانده نیروهای صاعقه شد بعد از آن نیز مسئول جبهه‌های غرب و شرق و میانه گردید. در سال ۱۹۷۲ به عنوان جانشین نخست‌وزیر در امور داخلی تعیین شد و سپس در منصب جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح قرار گرفت.
دیزمار شرقی | منجوان شرقی | منجوان غربی
چنان به بزم طرب دوش چنگ زد مطرب که گوش زهره ز مزمار و عود کر می‌گشت
حرارتی به کله اش دیدم که در بیسمارک (بیزمارک) نبود و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت؛ مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت را می‌نمود که بیگانه از آن یک‌وجب نبرد.
در بر داود کز مزمار کوه آرد به وجد لولیان را کی سزد در دست مزهر داشتن
از رزماری به دلیل جذابیت و تحمل به خشکی، به عنوان گیاه زینتی در باغها و برای محوطه سازی، به ویژه در مناطقی با آب و هوای مدیترانه‌ای استفاده می‌شود. کشت این گیاه آسان بوده و مقاوم در برابر آفات در نظر گرفته می‌شود. رزماری می‌تواند کاملاً بزرگ شود و سال‌ها جذابیت خود را حفظ کند، می‌تواند به شکل‌های رسمی و پرچین‌های کوچک هرس شود و برای درخت آرایی استفاده می‌شود. به راحتی در گلدان پرورش می‌یابد. ارقام خاکی پوشیده، با بافتی متراکم و بادوام، به‌طور زیادی گسترش یافتند. برای استفاده و برداشت از این گیاه، بوته باید ۳-۲ سال بالغ شود تا بتواند امکان رشد مجدد داشته باشد. همچنین مقدار برداشت شده نباید از ۲۰ درصد رشد گیاه بیشتر باشد تا گیاه حفظ شود.
شکست ار تار مطرب یا که مزمارش نمی‌خواند به قانون دگر در پرده تاری کرده‌ام پیدا
همی نشاط کند بلبل اندر گوئی چغانه دارد در کام و در گلو مزمار
یوسف الدین آنکه گر بر قیر تا بدرای او همچنان گردد که نزدش مور باشد کم زمار
هشام بن عُروَه روایت کند از پدرش از عایشه رَضِیَ اللّهُ عَنْها که ابوبکر صدّیق رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ دو بار بگفت مزمار شیطان در سرای رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت دست بدار یا بابکر که هر قومی را عیدی است و عید ما امروز است.
تن من وادی و داود این وادی دل عاشق زند هی نغمه توحید مزمارست پنداری
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به چه زندگی شگفت‌انگیزی، موسیو وردو، شب و روز، هوا همیشه مناسب است، بچه رزماری، شکوفه در غبار، سفرهای سولیوان، جنوبی، خورشید به‌روشنی می‌درخشد، بلو گاردنیا، مونتانا، جک و لوبیای سحرآمیز، و روزانا مک‌کوی اشاره کرد.
نه از تست گنج تو از وی حذر کن زمار و گنج اینجاگه حذر کن
خلاف شرع مگو همچو چنگ تا نشوی گلو بریده به ده جای راست چون مزمار