زفیر

معنی کلمه زفیر در لغت نامه دهخدا

زفیر. [ زَ ] ( ع مص ) زفیر. دراز کشیدن دم را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). داخل کردن نفس است و شهیق خارج کردن آن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زفر شود. || فرورفتن آواز به گلو از سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نالیدن. ( تاج المصادر بیهقی )( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ). || ( اِ ) ناله. ( زمخشری ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || سختی. بلا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). || اول بانگ کردن خر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). اول آواز خر و آخر آنرا شهیق گویند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از غیاث اللغات ) :
در زیر بار جرم و زلل مانده چون خران
از هر سویی شهیق برآورده و زفیر.سوزنی.حیف باشد صفیر بلبل را
که زفیر خر ازدحام کند.سعدی.
زفیر.[ زِ ] ( اِخ ) در میتولژی یونان نام باد مغرب است که بعداً معادل باد ملایم و مطبوع بکار رفته است. ( از لاروس ). در اساطیر یونان مظهر باد مغرب و پدر کسانتوس و بالیوس ، اسبهای جاودانی اخیلس که اولی سخن گفتن میدانست و مرگ اخیلس را از پیش خبر داده بود. زفوروس. ( دایرة المعارف فارسی ).

معنی کلمه زفیر در فرهنگ معین

(زَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دم برآوردن .

معنی کلمه زفیر در فرهنگ عمید

خارج شدن هوا از ریه، دم برآوردن، خارج کردن نفس، بازدم.

معنی کلمه زفیر در فرهنگ فارسی

خارج شدن هواازریه، دم بر آوردن، خارج کردن نفس
( مصدر ) بیرون آمدن هوا از ریه دم بر آوردن مقابل : شهیق .
در میتولژی یونان نام باد مغرب است

معنی کلمه زفیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زَفِیرٌ: نعره دردناک - ناله حسرت بار(در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ، به...
معنی شَهِیقٌ: عربده و فریاد هولناک و دلخراش (در مجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای عرعر خران و شهیق به معنای آخر آن است . و در کشاف گفته : زفیر به معنای کشیدن نفس و شهیق به معنای برگرداندن آن است . و راغب در مفردات گفته : زفیر به معنای نفس کشیدن پی در پی است ،...
ریشه کلمه:
زفر (۳ بار)
«زَفِیر» در اصل، به معنای فریاد کشیدنی است که با بیرون فرستادن نفس توأم باشد. و بعضی گفته اند: فریاد نفرت انگیز الاغ در آغاز، «زفیر» و در پایانش «شهیق» نامیده می شود، و در اینجا اشاره به فریاد و ناله ای است که از غم و اندوه برمی خیزد.
این احتمال نیز وجود دارد که این زفیر و ناله غم انگیز، تنها مربوط به عابدان نباشد، بلکه شیاطینی که معبودشان بودند نیز در این امر با آنها شریکند، و بعضی گفته اند «زَفِیر» صدایی است که در گلو می پیچد.
زفر و زفیر خارج کردن نفس است پس از به درون کشیدن آن یعنی بازدم (قاموس، اقرب) طبرسی و راغب به عکس گفته‏اند عبارت مجمع چنین است «الزفیر تردید النفس مع الصوت من الحزن حتی تنتفع الضلوع» زفیر نفس کشیدن است از اندوه که با صدا یاشد تا جائی که دنده‏ها باد کند راغب نیز چنین گفته و فقط حزن و صوت نیاورده است ایضاً زفیر صدای آتش است آنگاه که به شدّت مشتعل گردد. . شهیق مقابل زفیر است و هر دو از صداهای اندوهناکان است که به هنگام نفس کشیدن و بازدم از آنهاشنیده می‏شود (مجمع از زجّاج) معنی آیه در «خلد» گذشت. . زفیر صدای جهنّم و (صفیر) آنست در «جهنّم» گذشت که آن ذی شعور و عاقل است. این کلمه فقط سه بار در قرآن آمده است. سوّمی سوره انبیاء آیه 100.

معنی کلمه زفیر در ویکی واژه

دم برآوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه زفیر

آتش ‌کشد نفیر و ز دل برکشد زفیر خصم ترا به حشر مقر گر سقر شود
دلی دارد و یک جهان درد دل لبی دارد و صدهزاران زفیر
نخستین اجرای بین‌المللی او در سالن مشهور «لا اسکالا» در شهر میلان بود که در نقش «موزِتا» در اپرای «لا بوهم» (اثرِ «جاکومو پوچینی») به کارگردانی «فرانکو زفیرلی» هنرنمایی کرد و پس از آن در بسیاری از سالن‌های اپرای اروپا و آمریکای شمالی، نقش‌های اصلی اپراتیک را ایفا نموده است.
حاسدت در بند زندان زنده ماند مدتی تا ز اقبالت خورد هر ساعتی‌ گرم و زفیر
گر مشتریست اختر بدخواه جاه تو او سوی خود کشد بزفیر اندر آسمان
لئون ریویل (آلن کاردک) به عنوان یک معلم با پس‌زمینه علمی ناچیز (او هرگز وارد دانشگاه نشد) تصمیم گرفت که شخصاً به تحقیق بپردازد. او که خود مدیوم نبود شروع به همکاری با تعدادی مدیوم نمود و لیستی از سوالات گوناگون تنظیم نمود تا در حضور ارواح مطرح کند. به زودی کیفیت ارتباطات به نظر رسید که ارتقاء یافته‌است. در جریان این ارتباطات، روحی که خود را زفیرو معرفی می‌کرد به او گفت که وی در زندگی قبلیش کشیشی به نام «آلن کاردک» بوده‌است.
گفت بدان ای پادشاه که آن روز گذشت و آن بساط را زمانه درنوشت تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ ما را سر برنهاد وَتُذِلُ مَنْ تَشاءُ ترا زفیر داد. آن روز که طوق عبودیت بر گردن وقت ما نهادی و درِ شادی بر خود بگشادی عشق می‌گفت که «هم اکنون باشد که من از کمین کمون ظاهر شوم و در تو به قهر ناظر شوم و از عز سلطنت به ذل عبودیت گرفتار کنم و از خواب غفلت بیدار کنم» تو پنداشتی صید کردی و در قید کردی نمی‌دانستی که در عالم عشق کار برخلاف مراد بود:
و الزفیر حسیس النار و هو صوتها.
ز دوستان تو آواز رود و بانگ سرود بر آسمان شده وز دشمنان زفیر و انین
تفاوتی نگذاری میان دشمن ودوست هزار فرق زفیروزه است تاکاشی
در زیر بار جرم و زلل مانده چون خزان از هر سوئی شهیق برآورده و زفیر
نه از فراز و فرودم به جز نفیر و زفیر نه در تلال و وهادم به جز کلال و ملال
از آسترائوس صاحب چهار فرزند باد به نام‌های: بورئاس، ایروس، زفیروس و نوتوس شد. افسانه‌هایی که ائوس در آن‌ها نقش داشت، تقریباً به‌طور کامل شامل توطئه‌های عشقی او می‌شد. او نخست با آرس ایزد جنگ همخواب شد، که این مسئله خشم آفرودیته را در بر داشت و برای مجازات او را تبدیل به یک هایپرسکشوال کرد. معشوقه‌های دیگر او شامل شکارچی، فایتون، کفالوس و تیتون بودند، که سه تن از آن‌ها به سرزمین‌های دور دست رانده شدند.