زغاله
معنی کلمه زغاله در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه زغاله
بزغاله ای و دربام آسوده می زنی گام غافل ز کید ایام صبحی بری بشامی
چون ز کمان تیرِ شکر زخمه ریخت زهر ز بزغالهٔ خوانَش گریخت
کی کم از بره کم از بزغالهام که نباشد حارس از دنبالهام
ز مشتی گاو ناپرداختهٔ دهر بکش انگشت از بزغاله زهر
گاو و بزغاله و بره گردون چرخ باد ای ماه بتان قربان تو
بزغاله شوره دان و بزماده هست شور اینوبره موتن غنم آمد بربی میش
به بزغاله گفتند بگریز، گفتا: که قصاب در پی کجا میگریزم