معنی کلمه زری در لغت نامه دهخدا
زری. [ زَرْی ْ ] ( ع مص ) عیب کردن و عتاب نمودن و خشم گرفتن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زرایة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به همین کلمه شود.
زری. [ زَ ری ی ] ( ع ِ ص ) سقاء زری ؛ خیک میانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زری. [ زِ ]( اِخ ) دهی از دهستان قطور است که در بخش حومه شهرستان خوی در 34 هزارگزی جنوب باختری خوی واقع است و 372 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).