زرافشان
معنی کلمه زرافشان در لغت نامه دهخدا

زرافشان

معنی کلمه زرافشان در لغت نامه دهخدا

زرافشان. [ زَ اَ / زَ رَ ] ( نف مرکب ) نثارکننده زر.افشاننده زر. پخش کننده طلا و سکه زر :
چو بر گاه باشد زرافشان بود
چو در جنگ باشد سرافشان بود.فردوسی.این همی گفت فرخی را دوش
زر بداده ست شاه زرافشان.فرخی.روز کوشش سر پیکانش بود دیده شکاف
روز بخشش کف او بدره بود زرافشان.فرخی.که داد سیم به ابرو که داد زر به باد
که ابر سیم فشانست و باد زرافشان.فرخی.اگر سخاوت باید کفش به روز عطا
چو بحر گوهرپاش است و ابر زرافشان.فرخی.تا آمد از دیار خراسان به ماورا
النهر، نهر دولت او گشت چون بحار
بر فرق اهل فضل زرافشان شود هوا
هرگاه از آن بحار شود بر هوا بخار.سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).ابری و در و درم باران تو
رعد صیت تو، زرافشان برق تو.سوزنی ( ایضاً ).غنچه عقیق یمن ، کرد برون از دهن
گشت زرافشان چمن ، چون کف صدر کبار. خاقانی.لفظ گهربار او غیرت ابربهار
دست زرافشان او طعنه باد خزان.خاقانی.نثره به نثار گوهرافشان
طرفه طرفی دگر زرافشان.نظامی.- کلک زرافشان ؛ قلم هنرزا. قلمی که آثار پرارزش بمانند زر از آن تراود:
به نوک کلک زرافشان و عدل و سیرت و احسان
سمرقند چو جنت را به عدل شاه معمارم.سوزنی. || بمجاز، تابنده چون زر. درخشنده با انوار طلائی :
چو تیغ گیرد بهرام دیس شورانگیز
چو جام گیرد خورشیدوار زرافشان.فرخی.کیخسروانه جام می خون سیاوش رنگ وی
چون آتش کاووس کی کرده زرافشان صبح را.خاقانی.شب فراز کوه از اشک شور جمع و نور شمع
ابر درافشان و خورشید زرافشان دیده اند.خاقانی.شه اختران زآن زرافشان نماید
که اکسیر زرهای آبان نماید.خاقانی. || ( ن مف مرکب ) که خجکهای زر بر او باشد. که خالها و نقطه های زرین دارد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). زرافشانده. دارای ریزه های زر. ( فرهنگ فارسی معین ) :
جام زرافشان به خاقانی دهید
خاطرش را درفشان یاد آورید.خاقانی.ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار

معنی کلمه زرافشان در فرهنگ معین

(زَ. اَ ) ۱ - (ص مف . ) چیزی که ریزة زر یا گردِ زر بر آن افشانده باشند. ۲ - (اِمص . ) شاباش ، نثار کردن زر و سیم .

معنی کلمه زرافشان در فرهنگ عمید

۱. ویژگی آنچه با طلا اندود شده: کاغذ زرافشان.
۲. [قدیمی] بافته شده با تارهای زر، زربافت.
۳. [قدیمی] دارای نقش هایی از طلا.
۴. (صفت فاعلی ) [قدیمی] کسی که سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده.
۵. [قدیمی] زرافشانی و نثار کردن سیم و زر: سران عرب را زرافشان او / سرآورد بر خطّ فرمان او (نظامی۵: ۸۷۶ ).

معنی کلمه زرافشان در فرهنگ فارسی

کسی که سیم وزربیفشاندونثارکند، ریزه زریاگرد
( صفت ) ۱ - دارای ریزه های زر : قبای زر افشان . ۲ - ( اسم ) شاباش نثار کردن جواهر .
نام دیگر رود سغد است که قسمت اعظم ایالت سمرقند را سیراب میکند و آن را در سمرقند کوهک نیز نامند

معنی کلمه زرافشان در فرهنگ اسم ها

اسم: زرافشان (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: zar afšān) (فارسی: زرافشان) (انگلیسی: zar afshan)
معنی: زربافت، نثار کننده زر و سکه ی طلا، ذرات زر پاشیده شده، با ذرات طلا اندود شده

معنی کلمه زرافشان در دانشنامه عمومی

زرافشان (ازبکستان). زرافشان، ازبکستان ( به لاتین: Zarafshan ) یک شهر در ازبکستان است که در استان نوایی واقع شده است.
جمعیت این شهر ۶۵٬۰۰۰ نفر می باشد.
معنی کلمه زرافشان در فرهنگ معین
معنی کلمه زرافشان در فرهنگ عمید
معنی کلمه زرافشان در فرهنگ فارسی
معنی کلمه زرافشان در فرهنگ اسم ها

معنی کلمه زرافشان در ویکی واژه

چیزی که ریزة زر یا گردِ زر بر آن افشانده باشند.
شاباش، نثار کردن زر و سیم.

جملاتی از کاربرد کلمه زرافشان

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کریفباس کریفیی ریه، باشگاه فوتبال قزل‌قوم زرافشان، باشگاه فوتبال الاتحاد (سوریه)، باشگاه فوتبال تاوریا سیمفروپول، و باشگاه فوتبال ویدتون اشاره کرد.
شد زرافشان فرش مینارنگ می سازد سپهر ز ابر پرویزن که گردد بر سر زر سیم بیز
در جهان آفرینش بر سر تخت مراد پادشاه چرخ چارم را زرافشان آفرید
دو روز پس از آن، بکتاش با قرار کفالت آزاد شد؛ اما پرونده‌ای با اتهام «تجمع غیرقانونی» و «ضرب و شتم نیروی انتظامی» از طرف دادگاه انقلاب کرج علیه او تشکیل شد. در ۲۷ دیِ همان سال، وی دوباره احضار و اتهام تبلیغ علیه نظام به او تفهیم شد. مصداق این اتهام جدید، انتشار عکس صورت مجروح مزدک زرافشان پس از ضرب و جرح به‌دست مأموران امنیتی توسط بکتاش در صفحهٔ اینستاگرامش بود. او با سپردن وثیقه، موقتاً آزاد شد تا سرانجام در خرداد ۱۳۹۶، حکم این پرونده از سوی دادگاه انقلاب کرج به وی ابلاغ شد.
اندر آن ساعت تو باشی در صمیم کارزار خنجر اندر دست زرافشان لعل افشان شده
اسماعیل زرافشان، عکاس ایرانی متولد سال ۱۳۰۷ در تهران است. وی قدیمی‌ترین و همچنین پدر عکاسی ورزشی ایران محسوب می‌شود.
تو تا بر هم زدی لعل زرافشان شکستی رونق باغ بدخشان
همیشه تا چو به میزان رود درست سپهر به صحن باغ زرافشان بود ز دست چنار
زرافشان از سال ۱۳۱۷ کار عکاسی را به عنوان شاگرد عکاس آغاز کرد و در سال ۱۳۳۴ همراه با تأسیس روزنامه کیهان ورزشی، به عنوان عکاس ورزشی در قدیمی‌ترین نشریهٔ ورزشی ایران مشغول به کار شد.
گاه خون ریز و گاه زرافشان گاه کین جوی و گاه نیکی کار
ز طبع تست زمان را بهار گوهر بار ز جود تست زمین را خزان زرافشان
همچنین خاطرات اسماعیل زرافشان عکاس قدیمی مجله کیهان ورزشی که به پدر عکاسی ورزشی نیز شهره است در کتابی با عنوان «حاجی زرافشان» نیز منتشر شده است.
بشهرهای خراسان و شهرهای عراق چو آفتاب زرافشان عزیز و مشهورم
استروشن در کوهپایه‌های شمالی رشته‌کوه‌های زرافشان واقع شده و یکی از قدیمی‌ترین شهرهای تاجیکستان است.
وی یکی از با اخلاق‌ترین و از پیشکسوتان بنام عکاسی ورزشی ایران است و در این حرفه شاگردان زیادی همچون باقر زرافشان و علی کاوه را تحویل جامعه عکاسی داده‌است.
وی بیشترین تعداد دربی را عکاسی کرده‌است. زرافشان در بخشی از خاطراتش گفته: «از زمانی که در تهران برق نبوده این حرفه را شروع کرده‌است.»
بیافت روز زرافشان جود او در باغ سه چار بدره زر عین، رایگان نرگس
بگه بزم و رزم از کف وتیغ هم زرافشان و هم سرافشانی
وی همچنین طی سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰، سه مستند پرتره از اعضای کانون نویسندگان یعنی فریبرز رئیس‌دانا، ناصر زرافشان و علی‌اکبر معصوم‌بیگی ساخت که دو فیلم آخر، پس از مرگ او به نمایش درآمدند. از ویژگی‌های مشترک این سه فیلم، می‌توان به اهمیت تاریخی آن‌ها و همچنین ساخته شدن با کمترین عوامل و امکانات اشاره کرد.