زدود

معنی کلمه زدود در ویکی واژه

زدودن
پاک کردن.
صیقل دادن.
تمیز کردن، پاک کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه زدود

برقم که کشیده یکی حسامم دودم که زدوده یکی سنانم
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال جای زنگارت همن آیینه می‌باید زدود
تا سایه صفت آینه از زنگ زدودیم خورشید عیان‌ گشت مثالی ‌که نمودیم
آزادسازی اقتصادی کاستن از مقررات و محدودیت‌های دولتی در اقتصاد در قبال مشارکت بیشتر بخش خصوصی است؛ آموزه‌ای که با لیبرالیسم کلاسیک مرتبط است. زین رو، آزادسازی به اختصار، «زدودن کنترل‌ها» به منظور تشویق توسعهٔ اقتصادی است.
کشیدند یکسر ز رزمش عنان زآسیب نوک زدوده سنان
یکی مرد بد نام او هیربد زدوده دل و مغز و رایش ز بد
نقش دگر بتان که نمی‌رفت از نظر آن بت به نوک خنجر مژگان زدود ورفت
اکوشهر یا بوم‌شهر، شهری است که بر اساس اصول زیست‌محیطی ساخته شده‌است. هدف غایی اکو شهرها زدودن تمامی پسماندهای کربن، تولید انرژی از طریق منابع تجدید پذیر و پیوند شهر و محیط زیست به یکدیگر می‌باشد. همچنین اکو‌شهرها مقاصدی از جمله رشد اقتصادی، کاهش فقر، سازماندهی شهرها برای داشتن تراکم جمعیت بالاتر و در نتیجه کارایی بالاتر و بهبود بهداشت را دنبال می‌کنند.
چو آ‌تش فلکی شد نهفته زیر حجاب زدود بست فلک بر رخ زمانه نقاب
زهی زدوده و افزوده دین و دولت را به رأی های صواب و به عزم های متین
دو نفری کار را برای نوشتن مقاله‌ای با هدف زدودن کژی‌ها از نظریه‌های رایج معنی‌شناسی آغاز می‌کنند و خیلی زود متوجه می‌شوند که حتی طرح موضوع بدون تصحیح گروهی از خطاهای درست‌انگاشته شده در سنت فلسفی غرب شدنی نیست. پس، به ناچار نوشتن این کتاب را با رویکردی تجربه‌گرا آغاز می‌کنند.
گناه رفته را پوزش نمودند به پوزش کینه را از دل زدودند
فرتور مندرج در این برگه به پل ونیار اختصاص دارد که از دیرباز (دوران صفوی) در شمال شرق شهر تبریز (جادهٔ قدیم اهر - تبریز) روی پهنهٔ آجی چای بناشده بود که ناگهان به دلیل ساخت نافرجام پل مدنی، این پل تاریخی که دارای سه‌طاق و دیواره‌های بلند متشکل از سنگ و گچ بود در بهار سال ۱۳۹۲ و به صورت شبانه و پنهانی کوبیده و زدوده و روبیده شد.
سپید عارض معشوق زیر زلف بود چو پشت پهنه سیمین زدوده و رخشان