زدر

معنی کلمه زدر در لغت نامه دهخدا

زدر. [ زِ دَ رِ ] ( حرف اضافه + اسم ) مخفف ازدر. لایق. سزاوار. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ). لایق و سزاوار و درخور. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لایق و سزاوار است و آنرا درخور نیز گویند. ( جهانگیری ). لایق و زیبا. اندرخور، درخورد، درخور، سزاوار، شایان و فراخور مترادف این اند. ( شرفنامه منیری ) :
زینت ملک خداوندی و اندرخور ملک
صدر دیوان شه شرقی و آنرا زدری.فرخی.ریشت زدر خنده و سبلت زدر تیز
گردن زدر سیلی و پهلو زدر لت.لبیبی ( از لغت فرس چ دبیرسیاقی ص 13 ).بتو هر چند در انواع هنر تاوان نیست
اندرین شعر که گفتی ز در تاوانی .فتوحی.آنانکه فلانند و فلان رهبر ایشان
نزدیک حکیمان زدر عیب و هجائند.ناصرخسرو.تا میر مؤمنان جهان مرحبام گفت
نزدیک مؤمنان زدر مرحبا شدم.ناصرخسرو.ای من رهی آن ماه که چه مست و چه هشیار
اندر بر عاشق زدر بوس و کنار است.امیرمعزی.دوستان تو سراسر زدر خنده و ناز
دشمنان تو یکایک زدر خنده بریش.امیرمعزی.و رجوع به «ازدر» در فرهنگ نظام ، ناظم الاطباء، برهان قاطع، فرهنگ فارسی معین و این لغت نامه شود.
زدر. [ زَ دَ ] ( ق ) بالا و فوقانی و زبر. ( ناظم الاطباء ).
زدر. [ زَ ] ( ع مص ) بازگشتن و فعل آن از باب نصر است. ( از منتهی الارب ). لغتی است در «صدر» و از این لغت است قرائت «یومئذ یزدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم » ( قرآن 6/99 ) بجای یصدر. ( از اقرب الموارد ) ( ازآنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العرب ذیل صدر و زدر، و تاج العروس ، و «زا» در لغت نامه شود.
زدر. [ زَ ]( ع اِ ) سینه. لغتی است در صدر. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه زدر در فرهنگ معین

(زِ دَ ) (ص . ) مخفف از در، شایسته ، سزاوار.

معنی کلمه زدر در فرهنگ فارسی

سینه لغتیست در صدر

معنی کلمه زدر در ویکی واژه

مخفف از در؛ شایسته، سزاوار.

جملاتی از کاربرد کلمه زدر

سری پر زکینه دلی پر زدرد زبان و روان پر زگفتار سرد
در خور تو وزدر کردارتست هرچه درین گیتی مدح و ثناست
پیشدادیان اولین سلسله تاریخ ایران بنابر متون اساطیری هستند که نسبتشان به کیومرث می‌رسد. این سلسله از شاهان که آغاز تمدن بشری را برای ایرانیان آورده‌اند و توانستند آتش و بهره‌گیری از فلزات و سایر جانداران و اسیر نمودن دیوان را در کارنامه خود ثبت کنند. از کیومرث آغاز و به گرشاسپ ختم می‌شود. با اینحال تمامی این‌ها در اوستا شخصیت‌های اساطیری و در متون زرتشتی دوره ساسانی خدایان ایزدر نژادند. اما در شاهنامه صرفاً شاهانی هستند که فره ایزدی دارند. روایت فردوسی در شاهنامه از تبار پیشدادیان با موازین فکری اسلامی منطبق تر شده‌است.[نیازمند منبع]
روستای زیبای ازبرم از شمال به رودخانه شمرود از شرق به روستای زیارتگاه از غرب به شهر سیاهکل و از جنوب به روستای دزدرود منتهی می شود.
شهر اشنباخ در اوبرفالتزدر ایالت بایرن در کشور آلمان واقع شده‌است.
نی از گریه است ضعف چشمم نه زدرد این پرده بروی کار هجران آورد
چنان برآردگرزت زاستخوانها مغز که ازدرخت برآرد شکوفه باد بهار
او در ۲۷ می ۱۹۴۸ بر اثر خونریزی مغزی و مسمومیت ناشی از اورمیک در گذشت و در قبرستان وودلندزدر فیلادلفیا به خاک سپرده شد.
هر گه که جیب دل بدرانم زدرد دین زنار بهر بخیه بسوزن در آورم
بانگ پای اسب آیدازدرم، یارب گهی کز سیه بخت من این خواب گران بیرون رود
این روستا در ۷ کیلومتری غربدهستان بام و در ۴۱ کیلومتری شمال غرب بخش صفی آباد واقع گردیده‌است. روستای دستجرد از طرف شمال بهزمین‌های کشاورزی روستای زالی و روستای جهان، از غرب به روستای کاریزدر، از شرق بهروستای اردین و از جنوب به روستاهای صفی آباد محدود است.
کرده بر اعدای تو اقبال پشت برده زدرگاه تو چرخ آبرو
پس از درگذشت «یانزدرونشکا» رئیس‌جمهور سابق اسلوونی، «دانیلو تورک» از اواخر سال ۲۰۰۷ میلادی به سمت رئیس‌جمهور این کشور برگزیده شد.
بیهوده صرف مهر بتان گشت عمر ما آوخ زدرد عاشقی و از ندامتش
بمان چندان ، خداوندا ، که اندر گردش گردون ز اخگر بردمد دریا ، زدریا بر جهد اخگر
این روستا در دهستان توسکاچشمه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۹۷ نفر (۹۶خانوار) بوده‌است. مردم اغوزدره از قومیت طبری هستند که ریشه آن به قوم آمارد و قوم تپوری می‌رسد. مردم اغوزدره به زبان طبری (مازندرانی) سخن میگویند. سکنه بومی گلوگاه خود را تات می‌نامند و زبان خود را زبان تاتی می‌نامند. به گفته محققین تات در زبان اهالی مازندران به معنی بومی، روستایی و یکجانشین می‌باشد و منظور از تات همان قوم طبری است و منظور از زبان تاتی همان زبان طبری می‌باشد.
چپ و راست ازدرد افشاند سر که از دیده تیرش برآید مگر
اسلام‌آباد گزدره، یک آبادی از توابع بخش مرکزی، شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.