زبان پهلوی

معنی کلمه زبان پهلوی در لغت نامه دهخدا

زبان پهلوی. [ زَ ن ِ پ َ ل َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امروزه پهلوی بزبان ایرانی که اصطلاحاً پارسی میانه مینامنداطلاق میشود. ( حاشیه برهان قاطع بقلم دکتر معین ذیل پهلوی ). رجوع به مقدمه برهان قاطع چ معین «ایران » نامه صص 81-91 و «پهلوی »، مقدمه لغت و «فارس » شود.

معنی کلمه زبان پهلوی در ویکی واژه

پهلوی
پارتی، نسبت داده شده به قوم پارت. پهلوی ممکن است به‌صورت پهلبی همسان پهلبد بوده ولی در هر دو اصطلاح فوق در دوران رونق ادبیات عرب در ایران حرف ه به آنها افزوده شده است. با این اوصاف هنوز با اصطلاح اصلی یعنی پَلهَ فاصله زیادی دارد، و ظاهرا پله به معنی هی کردن اسب است، بدین منوال مراد از پهلوی همان آریاییان اسب‌پرور و اسب‌سوار است.
پادشاهی، سلطنتی.
پهلوانی، قهرمانی.
نام خط و زبان ایرانیان در زمان اشکانیان و ساسانیان.
آهنگی است در موسیقی قدیم.
نوعی سکه طلا مشهور به سکه پهلوی با نقش شاهان پهلوی اول و دوم (آخرین سلسله پادشاهی در ایران).
پهلوی یا پارسی میانه ریشه زبانهای دری و فارسی امروز است.
پهلو با اضافه.

جملاتی از کاربرد کلمه زبان پهلوی

جمهوری ارمنستان از ۱۰ استان و ۱ شهر با وضعیت ویژه تشکیل شده‌است. در زبان ارمنی به استان «مرز» (به خط ارمنی: մարզ) می‌گویند که وام‌واژه‌ای است از زبان پهلوی.
و محاسن این کتاب را نهایت نیست، و کدام فضیلت ازین فراتر که از امت به امت و از ملت به ملت رسید و مردود نگشت؟ و چون پادشاهی به کسریٰ نوشیروان خَفف الله عنه رسید - که صیت عدل و رأفت او بر وجه روزگار باقی است و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبَت ، تا بدان حد که سلاطین اسلام را در نیکوکاری بدو تشبیه کنند، و کدام سعادت ازین بزرگتر که پیغامبر او را این شرف ارزانی داشته است که وَلَدتُ فی زَمَن المَلِک العادِل؟- انوشیروان مثال داد تا آن را به حیلت ها از دیار هند به مملکت پارس آوردند و به زبان پهلوی ترجمه کرد. و بنای کارهای مُلک خویش بر مقتضی آن نهاد و اشارات و مواعظ آن را فهرست مصالح دین و دنیا و نمودار سیاست خواص و عوام شناخت،و آن را در خزاین خویش موهبتی عزیز و ذخیرتی نفیس شمرد، و تا آخر ایام یزدجرد شهریار که آخِر ملوک عجم بود بر این قرار بماند.
در متن دیگری به زبان پهلوی که در تورفان پیدا شده‌است، از زرتشت در کنار سروش یاد شده‌است. در متن دیگری که البته بخش نخستین آن در نوشته دست‌نویس از بین رفته‌است، آمده «... سرور نامدار و پیشوای دین مزدیسنا.» که قسمت افتاده باید «زرتشت» باشد؛ یعنی جمله به شکل «زرتشت، سرور نامدار و پیشوای دین مزدیسنا» کامل شود.
به این سیاره در زبان پهلوی زمیک گفته می‌شده‌است.
«ابن مقفع گفته‌است آذر به زبان پهلوی نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن آتشکده یا نگاهدارندهٔ آتش می‌شود و این درست‌تر است؛ زیرا آتشکده در این ناحیه بسیار بوده‌است… مردم آن نیکوروی‌اند و گونه‌های ایشان به سرخی مایل است و پوستی لطیف دارند. ایشان را زبان مخصوصی است که آذری گویند و جز خودشان کس آن را نمی‌فهمد.»
نام این آبشار از دو واژه گل و هو تشکیل شده و هو در زبان پهلوی به معنای «نیکو» است و نام این آبشار به معنای «مکان گل‌های خوب» است.
کارنامه اردشیر بابکان، داستانی حماسی‌است پیرامون اردشیر بابکان و کیفیت رسیدن وی به پادشاهی ایران. این متن در حدود ۶۰۰ میلادی و در پایان عصر ساسانی به زبان پهلوی نوشته شده است.
تعدادی واژه در زبان ارمنی وجود دارد که مشابه آن در زبان پهلوی موجود است که اکنون نیز در زبان های هم خانواده با زبان پهلوی (پارتی) قابل مشاهده است. زبان ارمنی امانت دار صدیقی برای این واژه‌های اصیل پهلوی بوده‌ است.
قصهٔ سلمان شنوده‌ستی و قول مصطفی کو از اهل‌البیت چون شد با زبان پهلوی
و چون بلاد عراق و پارس بر دست لشکرهای اسلام فتح شد و صبح ملت حق بر آن نواحی طلوع کرد ذکر این کتاب بر اسماع خلفا می‌گذشت و ایشان را بدان میلی و شعفی می‌بود تا در نوبت امیرالمومنین ابوجعفر منصوربن علی بن عبدالله بن العباس رضی الله عنهم، که دوم خلیفت بوده است از خاندان عم مصطفی صلی الله علیه و رضی عن عمه، ابن المقفع آن را از زبان پهلوی بلغت تازی ترجمه کرد، و آن پادشاه را بران اقبالی تمام افتاد و دیگر اکابر امت بدان اقتدا کردند.
فروردین ماه، بزبان پهلوی است، معنیش چنان باشد که این آن ماهست که آغاز رستن نبات در وی باشد، و این ماه مر برج حمل راست که سر تا سر وی آفتاب اندرین برج باشد
دی ماه، بزبان پهلوی دی دیو باشد، بدان سبب این ماه را دی خوانند که درشت بود و زمین از خرمیها دور مانده بود، و آفتاب در جدی بود، و اول زمستان باشد.