زبان عربی

معنی کلمه زبان عربی در لغت نامه دهخدا

زبان عربی. [ زَ ن ِ ع َ رَ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرب و عربی شود.

معنی کلمه زبان عربی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زبان عربی، یکی از زبان های زنده دنیا است که از آن به زبان اهل بهشت و زبان قرآن نیز تعبیر می کنند.
زبان مهم ترین وسیله برای برقراری ارتباط بین انسان ها است. و این توانایی تکلم و صحبت کردن از نعمت های بزرگ خداوند متعال است که در قرآن به آن اشاره شده است: «و به او تعلیم نطق و بیان فرمود».” عَلَّمَهُ الْبَیَان ” انسان ها در دنیا با زبان های گوناگونی با هم ارتباط برقرار کرده که یکی از آن زبان ها، زبان عربی می باشد. زبان عربی هزار و چند سال است که با زبان فارسی پیوند دارد. مهم ترین ویژگی زبان عربی این است که لغت قرآن است و خداوند مهربان آیات کتاب خود را با این لغت بر ما نازل کرده است. پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) با این لغت با خدا مناجات می کرده اند. و این لغت زبان متون و منابع ارزشمند اسلامی یعنی متون حدیثی، تفسیری و تاریخی و… است؛ از این جهت دارای قداست و ارزش خاصی است و کسانی که بخواهند بلا واسطه با حقیقت اسلام آشنا شوند لازم است که با این زبان آشنایی کامل داشته باشند.
← ویژگی های زبان عربی
← روایاتی در مورد زبان عربی
چرا باید نماز را فقط به زبان عربی بخوانیم؟ و هر کسی نمی تواند به زبان مادری و محلی خود نماز بخواند، باید به نکات زیر توجه داشت:
← حفظ نماز در طول زمان ها بوسیله زبان عربی
...

معنی کلمه زبان عربی در ویکی واژه

عربی
منسوب به عرب، از نژاد عرب، مربوط به قوم عرب، عرب نژاد. اصطلاح عربی ممکن است پیش از اسلام هم وجود داشته و به دو قسمت عر - بی قابل تجزیه است و در زبان معیار باستان ظاهراً به معنی تک همسر یا تک شوهر بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه زبان عربی

فاضلی دانشور و شیخی معرفت گستر است. مدت‌ها در مرو و بلخ شیخ اسلامی نموده. از محبان صدق اندیش و سخن سنجان مدحت کیش اهل بیت رسالتؐحضرت ائمهٔ معصومین بوده و از همگنان گوی مفاخرت ربوده. قصاید بسیار به زبان عربی در مدایح آن بزرگواران منظوم کرده. غالب اشعارش به آن زبان است. این دو رباعی از اوست:
زمانی که به بغداد آمد، زبان عربی نمی دانست. آن را در آن جا بیاموخت و نیک در آن چیره دست شد. به دانش پیشینیان بپرداخت و از پرهیزگارترین مردمان بود و به سال سیصد و سی و نه در دمشق وفات یافت.
اِبن منظور با نام کامل محمد بن مکرم بن علی أبو الفضل جمال الدین ابن منظور الأنصاری الرویفعی الأفریقی (زاده ۶۳۰ قمری، درگذشته ۷۱۱ قمری)، ادیب، تاریخ‌دان و دانشمند علوم اسلامی، فقه و زبان عربی است. مشهورترین اثر او کتاب معجم لسان العرب است.
«وَ قالَ الْمَلِکُ» لمّا تبیّن للملک عذر یوسف و عرف امانته و علمه قال: «ائْتُونِی بِهِ» چون عقل و علم یوسف بدانست و امانت و کفایت وی او را معلوم شد و عذر وی ظاهر گشت گفت: «ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی» اجعله خالصا لنفسی من غیر شرکة. پس خاصگیان خود فرستاد بزندان تا یوسف بیرون آید، یوسف چون خواست که بیرون آید زندانیان را دل خوشی داد و بفرج اومیدوار کرد و از بهر ایشان این دعا کرد: «اللهم اعطف علیهم بقلوب الاخیار و لا تغم علیهم الاخبار» بار خدایا دلهای نیکان و نیک مردان بر ایشان مشفق گردان و خبرها بر ایشان مپوشان، از اینست که در هر شهری زندانیان خبرهای اطراف بیشتر دانند و در میان ایشان اراجیف بسیار رود. چون از زندان بدر آمد بر در زندان بنشست و گفت هذا قبور الاحیاء و بیت الاحزان و تجربة الاصدقاء و شماتة الاعداء، پس غسل کرد و اسباب نظافت بکار داشت و جامه نیکو در پوشید و قصد سرای ملک کرد، چون بدر سرای ملک رسید بایستاد و گفت: حسبی ربّی من دنیای، حسبی ربّی من خلقه عزّ جاره و جلّ ثناؤه و لا اله غیره، پس در سرای ملک شد گفت: اللّهم انّی اسئلک بخیرک من خیره و اعوذ بک من شرّه و شرّ غیره. چون بر ملک رسید بر ملک سلام کرد بزبان عربی، ملک گفت ما هذا اللسان؟ قال لسان عمّی اسماعیل، آن گه او را بعبرانی دعا گفت، ملک گفت این چه زبانست؟ گفت زبان پدران من یعقوب و اسحاق و ابراهیم.
یکی از صاحب نظران زبان عربی گوید: واژه ی بس فارسی است و عوام عرب آن را بعاریت گرفته اند و بصورتهای گوناگونی چون بسک و بسی (ترابس، مرابس) بکارش می برند و با آن که ایرانیان را واژه ی دیگری بهمان معنی نیست، اعراب را برای آن معنی واژه های دیگری است از جمله: حسب، بجل و قط و . . .
به زبان عربی روح پیمبر می‌گفت و لقد دار رحی‌الدّین علی مرکزها
دریغا از «ألَمْ نَشْرَح لَکَ صَدْرَک» چه فهم کرده‌‬ای؟ اگر قلب را مجرّد در قالب تعبیه کردندی، قلب با قالب قرار و انس نگرفتی، و قالب به احوال قلب طاقت نداشتی و گداخته شدی. این لطیفه حقیقت آدمی را واسطه و حایل کردند میان قلب و قالب. دریغا این قدر دانی که قلب ملکوتی‌ست و قالب ملکی؛ در ملک کسی زبان ملکوت نداند اگر زبان جبروتی نباشد. اگر خواهی مثالش بشنو: عجمی زبان عربی فهم نکند الا بواسطهٔ ترجمانی که هم عربیّت داند و هم عجمیت. آخر معلوم باشد که جز این پنج حواس صورتی پنج حواس معنوی و باطنی هست. اکنون این همه در نهاد تو تعبیه است.
مِنَ الَّذِینَ هادُوا از ایشان که جهود شدند قومی هستند، یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ سخنان اللَّه می‌بگردانند، عَنْ مَواضِعِهِ از آن جایهای خویش، وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا و بزبان میگویند که شنیدیم، وَ عَصَیْنا و فرمان بردار نه‌ایم، وَ اسْمَعْ بما نیوش، غَیْرَ مُسْمَعٍ، شنواینده مباد، وَ راعِنا و بزبان میگویند ترا که راعِنا، لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ این گردانیدن زبان عربی است بزبان عبری در سخن وَ طَعْناً فِی الدِّینِ و طعن جستن است در دین، وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا و اگر ایشان گویندیدسَمِعْنا وَ أَطَعْنا شنیدیم و فرمان بردیم، وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا و نیوش و در ما نگاه کن، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ ایشان را به باشد و راست‌تر باشد، وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ، لکن خدای بر ایشان لعنت کرد بکافر شدن ایشان، فَلا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا (۴۶) تا بنگروند مگر اندکی.
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ» این ها کنایت است از کتاب و روا باشد که کنایت از قصّه یوسف بود و خبر وی، میگوید ما این نامه که فرستادیم و این قصّه یوسف که بر شما خواندیم بزبان عربی فرستادیم و بلغت عرب تا شما که عرب‌اید معانی آن و امر و نهی آن دریابید و بدانید، و العربیّ منسوب الی العرب و العرب جمع عربیّ کرومی و روم و هو منسوب الی ارض یسکنونها و هی عربة باحة دار اسماعیل بن ابراهیم علیهما السّلام. قال الشاعر:
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر. در زبان عربی در اصل به معنای یک، دو یا گروهی از پیروان است. در قرآن این لفظ چندین بار به این معنا به کار رفته‌است. برای نمونه در آیه ۱۵ سوره قصص دربارهٔ یکی از پیروان موسی از عنوان شیعه موسی و در جای دیگر از ابراهیم به عنوان شیعه نوح یاد می‌کند.