زاینده. [ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) والد. بچه آورنده. مقابل تخم گذار ( در حیوانات ). || ( اِ ) مادر. ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : ز زاینده قیصر برافراخت بال که آن زادنش فرخ آمد بفال.فردوسی.فکندی به تیمار زاینده را به آتش سپردی فزاینده را.فردوسی.
معنی کلمه زاینده در فرهنگ عمید
۱. دارای توانایی زاییدن. ۲. [مجاز] دارای توانایی خلق و ابداع، آفریننده. ۳. [قدیمی، مجاز] افزون شونده.
معنی کلمه زاینده در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - زنی که بچه آورد آنکه وضع حمل کند . ۲ - پدید آورنده .
جملاتی از کاربرد کلمه زاینده
سلفی فضایی وی از شهرت فزایندهای برخوردار است.
گه ترک وجودغم فزاینده کنی گه آرزوی حیات پاینده کنی
استفادهٔ موفقیتآمیز پیزوالکتریک در سونار موجب شد علاقهٔ فزایندهای در توسعهٔ دستگاههای پیزوالکتریک ایجاد شود. در چند دههٔ بعد، مواد و کاربردهایی جدیدی از پیزوالکتریک کشف شد.
نشود از غذا فزاینده مُحْدَث است او ولیک پاینده
عوامل مختلفی مانند خشکی زایندهرود، سوءمدیریت بحران آب در ایران و اعتراض به نظام جمهوری اسلامی از جمله دلایل و انگیزه معترضان در اصفهان بودهاست.
عشق است پدر عاشق رمه را زاینده از او کر و فر من
خشک شد با آنکه چشمم چشمه زاینده بود از هجوم گریه آخر گشت این دریا تهی
زاده و زاینده چون گوید کسیت؟ هردو بندهٔ توست زاینده و عقیم
نماندست کاری فزاینده نام کنون چون بهو را فکندی به دام
در ایالات متحده، توسعه استانداردها غیرمتمرکز است. این استانداردها توسط بیش از صد مؤسسه مختلف که بسیاری از آنها خصوصی هستند، تهیه شدهاند. روش مدیریت استانداردهای زیستمحیطی یک سیستم جمعی، اما بخش بخش شدهاست و عمدتاً تحت تأثیر بازار قرار دارد. در دولت ترامپ، استانداردهای آب و هوا بهطور فزایندهای به یک محل مناقشه در جریان سیاستهای مربوط به گرم شدن کره زمین تبدیل شدهاند.
کهن گشتهای تن نهای بل نوی فزاینده در گردش ماه و سال
شفقت شاه فزاینده و انصاف توام حاسدم گو تن ازین درد به بیهوده بکاه
چه مردی و نام نژاد تو چیست که زاینده را برتو باید گریست
چو زاینده شادابم از شیر کرد به گهواره بودم چو مرد نبرد