زارنده

معنی کلمه زارنده در لغت نامه دهخدا

زارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف ) زاری کننده. نالنده. و رجوع به زار و زاری شود.

معنی کلمه زارنده در فرهنگ معین

(رَ دِ ) (ص فا. ) زاری کننده .

معنی کلمه زارنده در فرهنگ عمید

زاری کننده، کسی که گریه و ناله می کنند.

معنی کلمه زارنده در ویکی واژه

زاری کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه زارنده

کنون نیست با من گزارنده کین جز افریقی از بوم خاور زمین
گزارنده خنجر سرفشان فشاننده خون گردنکشان
گزارندهٔ نیک و بدهای خاک سخن گفت ازان پادشاهان پاک
گزارندهٔ سرگذشت نخست به اندیشهٔ نغز و رای درست
گزارندهٔ صراف گوهر فروش سخن را به گوهر برآمود گوش
فلک را گزارنده او کند جهان راهمه بندهٔ او کند
گزارنده پیکر این پرند گزارش چنین کرد با نقشبند
روز برآرنده شبهای تار کارگزارنده مردان کار
دادگزارندهٔ هر دادخواه لطف نمایندهٔ هر بی گناه
هر جا که زارنده‌ایست از خجلی، سرگذارنده‌ای از بی‌کسی من برهان اوام.