زار و نزار. [ رُ ن ِ /ن َ ] ( ص مرکب ) خوار و ضعیف لاغر و زبون : ماه گاهی چو روی یار من است گه چو من گوژپشت و زار و نزار. قمری. ( از حدائق السحر وطواط چ معین ص 19 ). در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست این دل زار و نزار و اشکبارانم چو شمع.حافظ.دردمندی من سوخته زار و نزار ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست.حافظ.و رجوع به زار و نزار شود.
معنی کلمه زار و نزار در فرهنگ معین
(رُ نَ ) (ص مر. ) لاغر و ضعیف ، افسرده و رنجور.
معنی کلمه زار و نزار در ویکی واژه
لاغر و ضعیف، افسرده و رنجور.
جملاتی از کاربرد کلمه زار و نزار
راست چون ماه نوم کاهیده و زار و نزار کز پس ماهی بود یک روز پهلوی قمر
عندلیبان چمن را تا کند زار و نزار چاوشان چشم مستت بر گل آذین بستهاند
منم ز حسرت دیدار یار زار و نزار همی بگریم چون ابر نوبهاری زار
خوش خوشی در گریه شمع اشکبار گفت با پروانه زار و نزار:
رفتم از کوی تو زار و نزار با دلی پر از غصه از بر تو
زار و نزار و خسته ام و بی قرار دوست از من ای صبا ببر خبری تا دیار دوست
چو زیر چنگ همه روز مدح او گویم اگر چه گشتم چون زیر چنگ زار و نزار
قالب بد گوی تو زار و نزار خانهٔ بد خواه تو زیر و زبر
آنچنان زار و نزارست ز سوز تو کمال که چو ماه نو از ابروی تو انگشت نماست
ز هیبت قلم تو عدو بهفت اقلیم بگونه قلم تو شدست زار و نزار